گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۹

 

بدینسان که از ما جهانی جهانی

که با کس نمانی و با کس نمانی

تو آن شهریاری و آن شهره یاری

که خسرو نشانی و خسرو نشانی

تو آنی که قتلم توانی و دانم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۰

 

نه آخر تو آنی که ما را زیانی

نه آخر توانی که ما را زیانی

مگر زین بسودی که ما را بسودی

وزین بر زیانی که ما را زیانی

چو ما را بهشتی چه ما را بهشتی

[...]

خواجوی کرمانی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۳

 

رسولا، خدا را به جایی که دانی

چه باشد که از من دعایی رسانی؟

نه کار رسول است رفتن به کویش

نسیما تو برخیز اگر می‌توانی

مرا نیم جانی است بردار با خود

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۱ - درمرثیه شیخ زاهد

 

دریغا که باغ بهار جوانی

فرو ریخت از تند باد خزانی

دریغ آن مه سرو بالا که او را

ز بالا فتاد این بلا ناگهانی

تو دانی چه افتاده‌ است ای زمانه

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۲ - درمرثیه میر قاسم

 

دریغا که خورشید روز جوانی

چو صبح دوم بود کم زندگانی

دریغا خرامنده سروی که بودش

درین مرز ایران زمین مرزبانی

دریغا سواری که جز صید دلها

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۳ - در مدح شاه دوندی

 

بهار و نگار و شراب و جوانی

کسی را که باشد زهی زندگانی

دو چیزند سرمایه کامگاری

دو ذوقند پیرایه شادمانی

نشاط شراب و شراب صبوحی

[...]

سلمان ساوجی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۲

 

گر از در به تیم برانی نو دانی

اگر کشته خویش خوانی تو خوانی

مرا گفته خوانمت با برانم

ندانم من اینها تو دائی نو دانی

هنوزت نفشانده جانها ز دامن

[...]

کمال خجندی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » مسدس

 

فضولی که دارد ز تو زندگانی

همان تا پیش زنده چون باز مانی

فضولی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۰ - وله ایضا فی مدح محمدخان ترکمان

 

بیا ای رسول از در مهربانی

به من یاری کن چون یاران جانی

چنان زین کن از سعی رخش عزیمت

که با باد صرصر کند همعنانی

چنان ره سر کن به سرعت که از تو

[...]

محتشم کاشانی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۹ - قصیده

 

چه در گوش گل گفت باد خزانی

که انداخت از سر کلاه کیانی

ز بالای اشجار از باد دستی

نسیم خزان می‌کند زر فشانی

به تاراج برگ درختان ز هر سو

[...]

وحشی بافقی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت دوم

 

اگر مرگ خود هیچ لذت نبخشد

همین وارهاند ترا جاودانی

اگر مقبلی از گران قلتبانان

اگر مدبری از گران قلتبانی

شیخ بهایی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۸۲

 

ورق تا نگردانده باد خزانی

غنیمت شمر نوبهار جوانی

دو روزی است همراهی جسم با جان

رفیقی طلب کن که بر جا نمانی

بساط فلک قطع کردن نیاید

[...]

صائب تبریزی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۶۷۱

 

چه لذت وجود مرا از جوانی؟

که گشتم چو پیران بدین سست جانی

به گلزار گیتی چنان بی مکانم

که زیبد مرا دعوی لامکانی

طغرای مشهدی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۷ - در مدح شاه‌عباس دوم

 

مبارک جهان را نشاط جوانی

بدین عیش و عشرت بدین شادمانی

چه عیش است و عشرت چه ذوقست و بهجت

که پیران گرفتند از سر جوانی

زمین است در جنبش تر دماغی

[...]

فیاض لاهیجی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۸

 

مکن تکیه زنهار تا می‌توانی

به عهد جوانان به عهد جوانی

کی آوردمی تاب این سست مهری؟

نمی بود اگر با من این سخت جانی

نه چندان به عشاق الفت نه دوری

[...]

سحاب اصفهانی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱۵

 

طبیبا مرا کشت درد نهانی

بهل نبض و بنگر دل ار میتوانی

گر از دفتر عشق یک نکته خوانی

حکیما بزن لاف از نکته دانی

کجا همزبانی که با او بگویم

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۲

 

سر راهش افتادم از ناتوانی

وزین ضعف کردم بسی کامرانی

کسی کاو به دل ناوکش خورد گفتا

که شوخی ندیدم بدین شخ کمانی

ز چشمی است چشم امیدم که هرگز

[...]

فروغی بسطامی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode