گنجور

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۷ - خصم خرد

 

مخور تا توانی می اندر جوانی

می اندر جوانی مخور تا توانی

که یک جرعه می در جوانی نشاند

یکی تیر در دیدهٔ زندگانی

حکیمانه می نیز خوردن نشاید

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۸ - شمار گیتی

 

جهانا چه مطبوع و خرم جهانی

دریغا که بر خلق ناجاودانی

نعیم و جحیم است در تو سرشته

و لیکن تو خود فارغ از این و آنی

همه کارهای تو از حکمت آید

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۷۰ - تاریخچه انقلاب مشروطه

 

دریغا که بگذشت عهد جوانی

درآمد ز در پیری و ناتوانی

جوانی به راه وطن دادم از کف

دریغا وطن‌رفت‌و طی‌شد جوانی

وگر بازگردد وطن بار دیگر

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۲۵ - وزیر بی پول

 

به صاحبقرانیه جزء وزیران

نشستم ولی یک قِران هم ندارم

بجز ملک و مکنت به جز کید و حیلت

ز دیگر وزیران جوی کم ندارم

به نزد گروهی است حرمت به ثروت

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۶ - در جستجوی جوانی

 

سحرگه به راهی یکی پیر دیدم

سوی خاک خم گشته از ناتوانی

بگفتم چه گم کرده‌ای اندرین ره‌؟

بگفتا: جوانی‌، جوانی‌، جوانی

ملک‌الشعرا بهار
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سروده‌ها » شمارهٔ ۱۰ - چکامه وطنی

 

مرا بارد از دیدگان اشک خونی

بر احوال ایران و حال کنونی

غریقم سراپای در آب و آتش

ز آه درونی ز اشک برونی

زبان آوران وطن را چه آمد

[...]

فرخی یزدی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - در تهنیت عید مولود مسعود حلال مشکلات کشتی نجات علی علیه‌السلام

 

چه خوش گفت الحق رسول مصدق

که حق با علی و علی هست با حق

به اهل حقیقت بود این حقیقت

معین مبرهن مسلم محقق

نشان ماند از مولدش تا بعالم

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۶ - در تهنیت عید مولود مسعود

 

زد امروز از نسل آدم به عالم

خدیوی قدم کش طفیل است آدم

چه آدم چه عالم که گر او نبودی

نه آدم پدیدار گشتی نه عالم

جهانبان مطلق نماینده حق

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۰ - در تهنیت عید مولود

 

تعالی الله از نیمهٔ ماه شعبان

که شد از شرف مطلع نور یزدان

مهی تافت کش بنده شد مهر تابان

بزد سروری خیمه در ملک امکان

که امکان بود در کمندش مقید

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ‌ها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۷۰ - تاریخ فوت مرحوم میرزا حسن المتخلص بآتش

 

دریغا ز آتش که بر خرمن جان

بیفروخت ما را فراق وی آتش

دریغا ز طبع چو آبش که از آن

به جای سخن ریخت پی در پی آتش

صغیرش به تاریخ رحلت بگفتا

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ‌ها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۷۱ - تاریخ

 

که اندر جهان مرگ مغلوب وی شد

چه کس بود آنکس کجا بود و کی شد

کی از مرگ ایمن توانشد که ممکن

نه از بهر جمشید و نه بهر کی شد

کدامین نهال اندر این باغ سر زد

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۴

 

همان به بد و نیک مردم نگویی

که بد را بدی بس نکو را نکویی

صغیر اصفهانی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳

 

رهاییت باید، رها کن جهان را

نگه دار ز آلودگی پاک‌جان را

به سر برشو این گنبد آبگون را

به هم بشکن این طبل خالی‌میان را

گذشتنگه است این سرای سپنجی

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۱

 

بسوز اندرین تیه، ای دل نهانی

مخواه از درخت جهان سایبانی

سبکدانه در مزرع خود بیفشان

گر این برزگر میکند سرگرانی

چو کار آگهان کار بایست کردن

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۳۵ - پیام گل

 

به آب روان گفت گل کز تو خواهم

که رازی که گویم به بلبل بگوئی

پیام ار فرستد، پیامش بیاری

بخاک ار درافتد، غبارش بشوئی

بگوئی که ما را بود دیده بر ره

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۷۴ - روش آفرینش

 

سخن گفت با خویش، دلوی بنخوت

که بی من، کس از چه ننوشیده آبی

ز سعی من، این مرز گردید گلشن

ز گلبرگ پوشید گلبن ثیابی

نیاسودم از کوشش و کار کردن

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۷۷ - سختی و سختی‌ها

 

نهفتن به عمری غم آشکاری

فکندن به کِشتِ امیدی شراری

به پای نهالی که باری نیارد

جفا دیدن از آب و گل، روزگاری

به بزم فرومایگان ایستادن

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۷۹ - سرود خارکن

 

به صحرا، سرود اینچنین خارکن

که از کندن خار، کس خوار نیست

جوانی و تدبیر و نیروت هست

به دست تو، این کارها کار نیست

به بیداری و هوشیاری گرای

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۸۰ - سر و سنگ

 

نهان کرد دیوانه در جیب، سنگی

یکی را بسر کوفت، روزی بمعبر

شد از رنج رنجور و از درد نالان

بپیچید و گردید چون مار چنبر

دویدند جمعی پی دادخواهی

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۱ - مرغ زیرک

 

یکی مرغ زیرک، ز کوتاه بامی

نظر کرد روزی، بگسترده دامی

بسان ره اهرمن، پیچ پیچی

بکردار نطعی، ز خون سرخ فامی

همه پیچ و تابش، عیان گیروداری

[...]

پروین اعتصامی
 
 
۱
۳۶
۳۷
۳۸
۳۹
sunny dark_mode