گنجور

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۶۱ - سؤال کردن فرامرز(و) پاسخ دادن پیر برهمن

 

دگر گفت کای مهتر پاک زیست

بگویی که روشن تر از شید چیست

به پاسخ بدو گفت تا بنده ای

ز خورشید رخشنده تر دیده ای؟

به پاسخ بدو گفت پس هوشمند

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۶۲ - سؤال کردن فرامرز(و) پاسخ دادن برهمن

 

دگر گفت کای جمله دریای راز

مرا مشکلی هست بگشای راز

به گیتی جفاکاره و دل شکن

که بینی که بد گشت با انجمن

بگریید زان پیر آموزگار

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۶۳ - سؤال کردن فرامرز(و) پاسخ دادن برهمن

 

بپرسید زان پس دل آشفته گرد

کزین دار شش در چه خواهیم برد

درو گنج و گوهر فراز آوریم

تهیدست زین پس چرا بگذریم

از این رنج و این گنج انجام چیست

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۶۴ - سؤال کردن فرامرز(و) پاسخ دادن برهمن

 

دگر گفت کای نامور مرد شنگ

شنیدم به گیتیست پنهان نهنگ

نه پیدا به مرد است و همراه مرد

دوان مرد او درپی آید چو گرد

شب و روز تازان و در پی دوان

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۶۵ - سؤال کردن فرامرز(و) پاسخ دادن برهمن

 

دگر باره گفتش همی جنگجوی

که ما را به گیتی تو چیزی بگوی

نه چندی چنین گفت کای نامدار

بپرهیز زین بدکنش روزگار

که او چون عروس است و داماد تو

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۶۶ - سؤال کردن فرامرز،آخرکار

 

به پاسخ بدو گفت کای سرفراز

ببایدت بردن مرو را نماز

چو فرزند گشتاسب را سر نهی

بماند به تو تاج و تخت مهی

وگر سر بپیچی گزند آیدت

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۶۷ - پیغام فرستادن طهمور اروند به نزدیک کید و آمدن دستور، نزدیک کید

 

در این بود دستور کید بزرگ

که آمد فرستاده همچو گرگ

زنزدیک طهمور اروند شاه

سخن ها بسی گفت زان بارگاه

که زنهار تا دل نپیچی ز درد

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۶۸ - سخن گفتن دستور کید، فرامرز را

 

بشد پیر دستور و بوسید تخت

تنی دید بر تخت همچون درخت

ستایش کنان گفت کای نیک پی

ز چرخش غمی نیست کاوس کی

که چون تو کمر بسته ای تخت او

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۶۹ - آمدن کید،پیش فرامرز و بردن فرامرز را به شهر خویش

 

چو بشنید زین گونه کید گزین

فرود آمد از تخت و برشد به زین

زدل کینه و درد و غم دور کرد

به پیش اندران پاک دستور کرد

زترکان به پیش اندران ده هزار

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۷۰ - درخواستن فرامرز از کید هندی به جهت هر دو دختران او (و)دادن کید

 

یکی روز پردخته شد پیشگاه

فرامرز و گرگین بد و کیدشاه

چنین گفت با کید هندی دلیر

که چشمم ز رویت نگشتست سیر

مرا رای جیپال و آن مرز خاست

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۷۱ - سخن گفتن فرامرز به جهت پذیرفتن دین یزدان و قبول نکردن کید

 

پس از هفته بنشست با انجمن

چو پروین گرانمایگان تن به تن

بفرمود تا هندوان سر به سر

یکایک بیایند بسته کمر

چو شد انجمن خیل هندوستان

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۷۲ - پاسخ دادن کید هندی،فرامرز را(و) دین یزدان پذیرفتن او

 

چنین گفت کید ای جهاندار گرد

سرافراز و دانای با دستبرد

اگر گنج خواهی بیاریم گنج

بدان تا روان ها ندارم به رنج

گشایم در گنج های پدر

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۷۳ - سؤال کردن پیر برهمن از فرامرز

 

بدو گفت کای مهتر روزگار

شنیدم ز گفتار آموزگار

به گوهر ز آبی برافراشته

بدو سنگ خار اندر انداخته

همه پیکر کوه با فرهی

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۷۴ - جواب دادن فرامرز

 

که این کوه نبود بجز آدمی

کجا اصل دارد ز خاک و زمی

همان نرگسش چشم و گل هست روی

همه بوستان سنبلش هست موی

دلش خسرو و دست جنگی سپاه

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۷۵ - سؤال کردن برهمن

 

دگر گفت کی پهلو دلپذیر

به سالی جوان و به اندیشه پیر

سواری شنیدم که چون برنشست

شد از دست و افتاد بر سر نشست

سخن گوید او هیچ تو نشنوی

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۷۶ - جواب دادن فرامرز

 

بدو گفت کای پیر زنار بند

قلم باشد آن بر در هوشمند

سواره به انگشت پویان به سر

همی ریزد از وی سراسر گهر

به پیری سرشتی و آنگه بجوی

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۷۷ - سؤال کردن برهمن

 

جهان دیده پیرش چنین گفت باز

که ای شیر جنگ آور و سرفراز

ز دی و ز امروز و فردا و پس

چه در گوهر و سر چه داری هوس

چه گویی ز دانش برین هر چهار

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۷۸ - جواب دادن فرامرز

 

به پاسخ بدو گفت کز بخردی

نباشد جز افسانه ایزدی

مثل ها زدی گشت امروز کار

عمل گرفرستی سوی کردگار

ازین در شود نام فردا عمل

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۷۹ - سؤال کردن برهمن

 

دگر گفت کای نوجوان برهمن

بپرسم یکی داستان کهن

شنیدی همه خانه سال خورد

درستی فتاده همه زرد زرد

ده و دو دریچه در این کنگره

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۰ - جواب دادن فرامرز

 

چنین داد پاسخ شه نیمروز

در شست کافی و زرد است روز

ده و دو دریچه در او جست نیز

ازین در بدین در خرد جست نیز

نیارد برون رفتن از آسمان

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۱۰
sunny dark_mode