اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۶۴ - شگفتی جزیره قالون و جنگ گرشاسب با سگسار
از آن پیل گوشان برآورد جوش
به هر گوشه زایشان سرافکند و گوش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۶۴ - شگفتی جزیره قالون و جنگ گرشاسب با سگسار
بر آن خوان کباب از جگرها به جوش
سرانشان برو کاسه و سفره گوش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۶۵ - دیدن گرشاسب دخمه سیامک را
بُنش بر ز پولاد ارزیز پوش
برآورده دیوارش از هفت جوش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۶۵ - دیدن گرشاسب دخمه سیامک را
نهادش چو رامش گوارنده نوش
نسیمش چو دانش فزاینده هوش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۶۶ - شگفتی جزیرۀ بند آب
همان جامه کایزد به دست سروش
به آدم فرستاد کآنرا بپوش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۶۷ - شگفتی جزیرۀ تاملی
بگرییم و آریم چندان خروش
که دریا و کُه گیرد از ناله جوش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۲ - شگفتی دیگر بتخانه ها
ز نظاره برخاسته بانگ و جوش
ز بانگ دهل رفته بر مه خروش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۵ - بازگشت گرشاسب از هند به ایران
فتاد از بم و زیر در چرخ جوش
ز کوس و تبیره برآمد خروش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۵ - بازگشت گرشاسب از هند به ایران
تو چون بفکنی زاسپ او دم و گوش
که سرت اوفکندن تواند زدوش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۷ - در صفت سفر
به گفتار با مهتران بر مجوش
به زور آنکه بیش از تو با او مکوش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۸ - رفتن گرشاسب به شام
همیدون همه فرّ و فرهنگ و هوش
درو زور مردی و گردی بهجوش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۸ - رفتن گرشاسب به شام
چنین داد پاسخ که تا روز دوش
به یادش دمادم کشیدست نوش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۹ - آمدن دختر قیصر به دیدار گرشاسب
به رویش بر از بسد در پوش
همی ریخت بر لاله شکر ز نوش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۰ - رفتن گرشاسب به درگاه شاه روم و کمان کشیدن
چو چندی گواژه زدند او خموش
برآشفت و گفت این چه بانگ و خروش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۱ - وصف بیابان و رزم گرشاسب با زنگی
وفا ترگ کن درع رادی بپوش
کمان از خرد ساز و خنجر ز هوش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۲ - ساختن شهر زرنج
همیدونش دستور فرزانه هوش
بسی گفت کاین جنگ و کین را مکوش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۵ - نامه ی اثرط به گرشاسب
خبردار و برنادل و تیزهوش
به ره دیدهبان چشم و جاسوس گوش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۵ - نامه ی اثرط به گرشاسب
چو زنگی که بازی کند در خروش
دو لب کرده لرزنده در بانگ و جوش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۷ - رسیدن گرشاسب به یاری اثرط و شبیخون او
چنان تیره گیتی که از لب خروش
ز بس تیرگی ره نبردی به گوش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۷ - رسیدن گرشاسب به یاری اثرط و شبیخون او
بزد نعره ای کز جهان خاست جوش
ز دشمن چهل مُرد و صد شد ز هوش