گنجور

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳ - آغاز قصه

 

به یک جای بودند هر دو به هم

که این ابن عم بود و آن بنت عم

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۱ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان

 

ربیع ابن عدنان چو شیر دژم

بزد تیغ و آن نیزه کردش قلم

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۴ - چو شد یار با بارهٔ گام زن

 

همه ضبیان را ز تیمار و غم

سیه شد جهان و نگون شد علم

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۵ - جنگ کردن پسر ربیع با گلشاه

 

کی آید دگر پیش پیل دژم

کی تا بند او بگسلانم زهم

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۶ - گرفتار شدن گلشاه

 

به پیش تو اندر به قهر و ستم

چنان چون سزد با تو باشم بهم

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۷ - رهایی یافتن گلشاه

 

ز غریدن کوس و رویینه خم

تو گفتی کی مه راه کردست گم

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۷ - رهایی یافتن گلشاه

 

نگشت از دلش عشق گلشاه کم

نه بر جان گلشاه کم گشت غم

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۷ - رهایی یافتن گلشاه

 

بترسم که گلشاه را گر ز عم

بخواهم، به کف آیدم درد و غم

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۷ - رهایی یافتن گلشاه

 

به مردی تو گر پیشی از روستم

نگیری تو نام ار نداری درم

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۸ - صفت غلام ورقه و دستوری خواستن از وی به چاره ساختن

 

دل ورقه بد جفت تیمار و غم

کی نه با درم بود با بنت عم

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۰ - پیمان بستن ورقه و گلشاه

 

بزاری چنین گفت: ای بنت عم

قضامان جدا کرد خواهد زهم

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۱ - رفتن ورقه به یمن

 

بدو نرگس از درد گسترد نم

بسرو سهی اندر آورد خم

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۱ - رفتن ورقه به یمن

 

ز هجران بر آتش فگند این تنم

ندانم چه خواهد همی زین دلم

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۳ - بیرون رفتن ورقه از شهر یمن به جنگ کردن

 

چو رویینه نای اندر آمد به دم

در افتاد باد صبا در علم

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۳ - بیرون رفتن ورقه از شهر یمن به جنگ کردن

 

ببد شاد وز دل بپالود غم

غلامی سیه دید با او بهم

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۴ - رفتن شاه شام به دیدن گلشاه

 

همی خواست کآید بدیدار عم

مگر گردد آزاد از اندوه و غم

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۷ - بگفت این و بر دوست بگریست زار

 

جدا مانده از مام وز باب و عم

ز ناله شده زرد، وز درد و غم

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۸ - مرو را جهازی نکو ساختند

 

ببردن بر ورقهٔ دل دژم

زره را و انگشتری را بهم

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۱ - بازگشتن ورقه به حی بنی شیبه

 

به ورقه عمش گفت کای جان عم

مدار ایچ انده مدار ایچ غم

عیوقی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode