گنجور

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۱۰ - رزم فرامرز با مهارک هندی

 

بیامد زهندو دگر سروری

به زیر اندرش بادپا اشقری

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۱۴ - کشتن فرامرز، مهارک هندی را

 

ز چینی و هندی و از بربری

برآراسته خوبی و برتری

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۲۲ - عاشق شدن دختر کهیلا بر فرامرز

 

نخواهم که جویم ز کس یاوری

جز از تو که چون مهربان مادری

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۲۳ - سخن گفتن دایه با فرامرز در کار دختر

 

که امشب مرا نزد آن مه بری

به کردار کوته کنی داوری

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۲۴ - دیدن فرامرز،دختر شاه کهیلا

 

دلش بود رنجور از آن داوری

کز انگشت بد دور انگشتری

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۲۴ - دیدن فرامرز،دختر شاه کهیلا

 

چه شاه و چه شهری و چه لشکری

زمین و زمان را تو چون افسری

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳۴ - رفتن فرامرز به خاور زمین و کشتن مرغ را

 

نه پرنده مرغ و نه دیو و پری

سزد گر بزودی از او بگذری

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۳ - برداشتن فرامرز،گنج گرشاسب را

 

که گر بس بکوشی و گردآوری

رها بایدت کرده هم بگذری

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۸ - دیدن فرامرز،دخمه هوشنگ شاه

 

به فرمان من بود دیو و پری

شگفتی مرا بود و کند آوری

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۶ - عاشق شدن فرامرز بر دختر شاه پریان

 

سروشی تو ای ماه رخ یا پری

که دل ها چو جان ها همی پروری

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۸ - آوردن سیه دیو،گنج را به نزد فرامرز

 

سوی چشمه ساران که در وی پری

نشسته چو بر آسمان مشتری

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۸ - آوردن سیه دیو،گنج را به نزد فرامرز

 

یکی کار ماندستمان با پری

بساییم دست اندرین داوری

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۹ - نامه نوشتن فرامرز به فرطورتوش

 

ز دیو و دد و آدمی و پری

ز خورشید تا ذره ای بنگری

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۰ - سخن گفتن فرطورتوش با بزرگان خود

 

پراندیشه گشتم بدین داوری

که با آدمی چون بسازد پری

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۰ - سخن گفتن فرطورتوش با بزرگان خود

 

چنین پاسخ آمد ز هر مهتری

که بود اندر آن انجمن سروری

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۰ - سخن گفتن فرطورتوش با بزرگان خود

 

تو گفتی که ناهید با مشتری

در آن بزمگه بد به خنیاگری

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۶ - خوان سوم کشتن فرامرز،غول را

 

خردمند و گردی و نام آوری

بدین لشکر گشن تو مهتری

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode