فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶
تو و آن قامتی که موزون استمن و این طالعی که وارون است
تو و آن طرهای که مفتول استمن و این دیدهای که مفتون است
تو و آن پیکری که مطبوع استمن و این خاطری که محزون است
تو و آن پنجهای که رنگین استمن و این سینهای که کانون است
تو و آن خندهای که نوشین استمن […]

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷
گر نه زلفش پی شبیخون استپس چرا حال دل دگرگون است
درد شیرین دوای فرهاد استغم لیلی نشاط مجنون است
صبر در چنگ شوق مغلوب استعقل در کار عشق مفتون است
چون ننالم که تیغ بر فرق استچون نگریم که بخت وارون است
خون من ریخت قاتلی که به حشرکشتهاش از حساب بیرون است
قسمت من ز کارخانهٔ عشقداغ و […]

شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۴۸
ای که پرسی ز حال میر تمور
با تو گویم که حال او چون است
گر چه چپ بود راست ره می رفت
راستی رفتنش به قانون است
