سنایی » طریق التحقیق » بخش ۵ - والذین جاهدوافینا لنهدینهم سبلنا، صدق الله
زآنچه بیرون زسقف گردوناست
جمله معلوم اوستکو چون است
سنایی » طریق التحقیق » بخش ۳۰ - دَعْ نَفْسَکَ وَ تَعال
زانکه زادراک حس بیرون است
آستانش ورای گردون است
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - مدح
بخدائی که نفس قدرت او
شمس های رواق گردون است
کاف پیش کرشمه ی قدرش
عاشق طاق ابروی نون است
تا برآرد به آب صدره شام
[...]
عراقی » عشاقنامه » خاتمةالکتاب » بخش ۱ - سر آغاز
هیچ داند که حال ما چون است؟
یا ز ما خود دلش دگرگون است؟
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۳ - بسم الله الرحمن الرحیم
در سرائی روی که بیچون است
صورت چون بپیش آن دون است
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۹ - در بیان آنکه چنانکه آفتاب چراغ عالم است که خلق همدیگر را به واسطهی آن میبینند و فرق میکنند میان بیگانه و خویش و زشت و خوب و سیاه و سفید حق تعالی آفتاب عقول و علوم و حقایق و دقایق است زیرا که بینور حق هیچ اندیشه راست روی ننماید و میان دو سخن فرق نتوان کردن پس فرق کردن تو میان دو سخن شاهد است که حق را میبینی جهت اینکه بیدیدن حق تمیز ممکن نیست چنانکه بیدیدنِ آفتاب تمیز میان دو شخص ممکن نباشد
سخنی پیش تو بد و دون است
سخنی خوب و نغز و موزون است
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۳ - جواب خضر موسی را علیه السلام که چون ملاقات من مقدور تو شد اکنون باز گرد و پیش امت خود رو که خیرا لزیارة لحظة
گفت با وی کلیم این چون است؟
این ز عقل و ز شرع بیرون است
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۷ - در بیان آنکه مراد از سلطان محمود خداست و از امیران عقلاء و علماء و حکماء و از ایاز انبیاء و اولیاء و از گوهر هستی ایشان
آن درون نیست است و بیچون است
زاندرون است آنچه بیرون است
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۸ - در بیان آنکه ملکالموت آیینه صافی است که هر کس روی خود در او میبیند اگر دیو است دیوش میبیند و اگر فرشته است فرشته الی مالانهایه
زانکه با هر یک آن دگرگون است
بر یکی آب و بر دگر خون است
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۲۸ - رجوع ولد به قونیه در رکاب شمسالدین
راهشان ای پسر دگرگون است
در گذر تو ز چون که بیچون است
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۴۹ - در تفسیر این آیه که الا ان اولیاء الله لاخوف علیهم و لاهم یحزنون
گذر از چون که یار بیچون است
هر که در چون بماند آن دون است
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۵۷ - در بیان آنکه بی جهدی و عملی در حضور شیخ کار مرید گزارده میشود و بمقصود میرسد چنانکه یکی در کشتی فارغ خفته باشد ناگهان سر بولایتی میزند که اگر بخشگی رفتی ماهها بآنجا نرسیدی و دربیان آنکه شیخ صلاح الدین عظم اللّه ذکره ولد را فرمود که بجز از من شیخی را نظر مکن که شیخ راستین منم که صحبت شیخان دیگر زیان مند است زیرا نظر ما آفتاب است و مرید سنگ لابد که سنگ قابل در نظر آفتاب لعل شود و نظر ایشان سایه است چون سنگ قابل از نظر آفتاب در سایه رود لعل نشود.
رفتنش بی نشان و بیچون است
هرکه او را نداند آن دون است
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۷۱ - در بیان آنکه چون چلبی حسامالدین قدساللّهسره از دنیا نقل کرد خلق جمع شدند و ولد را گفتند که «بجای والد بنشین و شیخی کن. تا اکنون بهانه میکردی که حضرت مولانا قدسنااللّهبسره العزیز چلبی حسامالدین را خلیفه کرده بود. در این حال که او نقل کرد باید که قبول کنی و بهانه نیاوری» و منقاد شدن ولد و قبول کردن شیخی را.
قال و حالش ز جمله افزون است
حالها پیش قال او دون است
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۷۳ - در بیان آنکه اولیا را یک مقام است که اگر آن را به خلق پیدا کنند خلق را هستی نماند و همه عالم نیست شوند چنانکه از آفتاب قیامت جمادات آسمان و زمین و صور چون یخ و برف بگدازند و یک آب شوند.
روح ما بی چگونه و چون است
نی درون است آن نه بیرون است
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۰۶ - در بیان آنکه هر نفسی که آدمی در دنیا میزند و آن رادر نظر نمیآورد عنداللّه هیچ ضایع نیست و عاقبت همه پیش خواهد آمدن از خیر و شر، چنانکه میفرماید که فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره و من یعمل مثقال ذرة شراً یره
علم های خدا دو صد گون است
همچو کالا عزیز و هم دون است
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۱۸ - در بیان آنکه طلب دو است و راه نیز دو، سید برهانالدین محقق را رضیاللّه عنه پرسیدند که «راه را پایان هست یا نی؟» فرمود که «راه را پایان هست اما منزل را پایان نیست زیرا سیر دو است یکی تا خدا و یکی در خدا؛ آنکه تا خداست پایان دارد زیرا گذر از هستی است و از دنیا و از خود اینهمه را آخر است و پایان اما چون به حق رسیدی بعد از آن سیر در علم و اسرار معرفت خداست و آن را پایان نیست.»
بعد وصلت سفر دگرگون است
سیر واصل نهان و بیچون است
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل اول » بخش ۹ - الضلال المبین
در «اناالدهر» سر مکنون است
من بگویم تو خود بدان چون است
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب دوم » فصل هفتم » بخش ۳ - حق الیقین
صفت حق چو ذات بیچون است
به حقیقت ز حصر بیرون است