جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۳ - در مدیح
ای تو بر چرخ سعادت خورشید
وی تو بر تخت سیاست جمشید
مجلس وعظ تو از خوش سخنت
خوشتر از نعمت عمر جاوید
عقل مدهوش ز بس نکته نغز
[...]
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۵۳
آفتابی تو و ما سایهٔ تو
احولست آنکه یکی را به دو دید
روی او نور هم از روی تو یافت
چشم تو سرمه به چشم تو کشید
این چنین خوش سخن مستانه
[...]
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۷۰
آفتابی تو و ما سایهٔ تو
احول است آن یکی را به دو دید
روی تو نور هم از روی تو یافت
چشم تو سرمه ز چشم تو کشید
این چنین خوش سخنی مستانه
[...]
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴ - در ترشیح اصل این شجره به رشحه توحید و توشیح صدر این مخدره به وشاح تحمید و فی مناجات
گوش ماهیش چو این حرف شنید
با خموشی ز سخن چاره ندید
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶ - تخم درود در زمین معذرت کاشتن و خوشه مغفرت درودن و توشه آخرت برداشتن
خرقه تن به سر عرش کشید
خرقه را کند و به ذوالعرش رسید
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶ - تخم درود در زمین معذرت کاشتن و خوشه مغفرت درودن و توشه آخرت برداشتن
بوی لطفش به براهیم رسید
گلشن از آتش نمرود دمید
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱ - حکایت عین القضات همدانی که از همه دانی موی می شکافت هر چند چون موی بر خود تافت تا به صحبت غزالی نشتافت سر رشته این کار نیافت
لیک ازان گنج بجز رنج ندید
بویی از سر حقیقت نشنید
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۴ - حکایت آن مظلوم که از تیر زبانی یک حجت سنجیده پرداخت و تیغ ظلم حجاج را در قطع عرق حیات خود کند ساخت
ظلم حجاج به غایت چو رسید
تیغ بر تهمتی چند کشید
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۷ - حکایت شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی رحمه الله که چون این بیت بگفت که « برگ درختان سبز در نظر هوشیار، هر ورقی دفتریست معرفت کردگار » یکی از اکابر در واقعه دید که جمعی از ملائکه طبقهای نور از بهر نثار وی میبرند
به در صومعه شیخ رسید
از درون زمزمه (ی) شیخ شنید
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۹ - عقد چهارم در استدلال به ظهور آثار وجود آفریدگار سبحانه ما اعز شأنه و ما اجلی برهانه
نقش بی خامه نقاش که دید
نغمه بی زخمه مطرب که شنید
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۲۹ - حکایت مناظره کلیم در نواحی طور با آن سیه گلیم مهجور که چرا سجده آدم نکردی و سر به طوق لعنت درآوردی
داشت بخت سیه و روز سفید
هر دمم دستخوش بیم و امید
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۳۲ - حکایت آن مرید گرم رو که به فرموده پیر پخته کار در تنور فروزان نشست و از تاب آتش یک موی بر اندام وی کج نگشت
موج آن بحر به آخر چو رسید
یادش آمد ز مقامات مرید
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۳۸ - حکایت آن متورع آبی از قبول مرغابی شکار کرده به چنگل بازی طعمه از غیر وجه خورده
کرد ازان باز رها کرده ز قید
متعاقب دو سه مرغابی صید
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۰ - عقد یازدهم در مقام زهد که انقطاع رغبت است از نعم فانی و اقتصار همت بر نعیم جاودانی
ضره اش کیست جهان جاوید
که خرد راست نظرگاه امید
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۱ - حکایت آن خفته چشم بیدار دل که روح الله به سر وقت وی رسید و عذر خواب کردن وی را از وی پسندید
خفته این گفته ز عیسی چو شنید
در جوابش ز سخن چاره ندید
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۴ - حکایت آن شیر زن موصلی که به روبه بازی موصل اخبار خواجه ای که طالب مواصلت وی بود پای توکل از پیشه فقر بیرون ننهاد
شیرزن عشوه روبه نخرید
داد پیغام چو آن قصه شنید
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۵۵ - عقد شانزدهم در رجا که به روایح وصال زیستن است و به لوایح جمال نگریستن
بی همین گونه قوی دار امید
که چو افتی به جهان جاوید
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۱ - عقد هژدهم در رضا که گره کراهت از دل گشادن است و تلخی ها را چاشنی شیرین دادن
دارش از دولت اقبال نوید
گل نیلوفر بستان امید
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۵ - حکایت آن پیر خمیده پشت که در طریق محبت قالب راست بر زمین ننهاد و به سبب کجروی خود از نظر معشوق راست بین افتاد
کرد در قبله او روی امید
ساخت فرش ره او موی سفید
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۵ - حکایت آن پیر خمیده پشت که در طریق محبت قالب راست بر زمین ننهاد و به سبب کجروی خود از نظر معشوق راست بین افتاد
نوجوان حال کهن پیر چو دید
بوی صدق از نفس او نشنید