گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۲ - موعظه

 

ایمنی را و تندرستی را

آدمی شکر کرد نتواند

در جهان این دو نعمتی ست بزرگ

داند آن کس که نیک و بد داند

تا فراوان نایستی تو ذلیل

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۲ - سپیدی موی

 

تاری از موی من سپید نبود

چون به زندان فلک مرا بنشاند

ماندم اندر بلا و غم چندان

که یکی موی من سیاه نماند

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - ثنای عضدالدوله شیرزاد

 

منظر شاه خلد را ماند

که بر او ابر گوهر افشاند

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹ - مدح امیر کیکاوس

 

چون شود تنگدست و درماند

روی صلح از پدر بگرداند

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱ - مدح ابوالقاسم دبیر

 

تازی و پارسی نکو داند

هر چه راند همه نکو راند

مسعود سعد سلمان
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۴

 

از جواب و سوال ما دانی

شاید ار زیر کی فرو ماند

گرد گفت محال را چه عجب

کاینهٔ عقل را بپوشاند

زان که خورشید را ز بینش چشم

[...]

سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۱۹ - در شکایت احوال

 

تا ابد بینوا بخواهم ماند

فحش و بد بر زبان نخواهم راند

سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۲۱ - فی تخلص الممدوح و تلخیص الروح‌

 

قیمت این سخن کسی داند

که همه نقش معرفت خواند

سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۳۰ - دَعْ نَفْسَکَ وَ تَعال

 

وهم کآنجا رسد فروماند

ابجد سر نخواند، نتواند

سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۳۸ - خطوتان وقد وصل

 

تو چه گویی ابد نخواهی ماند؟

نامهٔ مرگ برنخواهی خواند ؟

سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۴۴ - فصل در اثبات رؤیت الله تعالی

 

زآنکه این دیده دید نتواند

دیده از دیدنش فرو ماند

سنایی
 
 
۱
۲
۳
۱۵
sunny dark_mode