مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۶ - صفت علی نایی
من به خانه چرا نه بنشینم
توبه با صلاح بگزینم

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۵۳ - التمثیل فی حفظ اسرارالملوک
سال و مه مستمند و غمگینم
بیش از این نیست راه و آیینم

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۵۴ - حکایت
از پی قهر نفس بیدینم
بستن کُستی است آیینم

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۴ - فیالحقیقة والطریقة
در تو رشدی همی نمیبینم
ورنه من صبح صادق دینم

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
خواستم تا به پای بنشینم
در صف زیر جای بگزینم

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴
نیست کاری به آنم و اینم
صنع پروردگار میبینم
صبر از تو نکرد دل، والله
نیست پروای عقلم و دینم
سخنی، کز تو بشنود گوشم
[...]

عراقی » عشاقنامه » فصل نهم » بخش ۵ - غزل
نیست کاری به آنم و اینم
صنع پروردگار میبینم
حیرتم غالب است و دل واله
نیست پروای عقل، یا دینم
سخنی کز تو بشنود گوشم
[...]

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۳ - جواب خضر موسی را علیه السلام که چون ملاقات من مقدور تو شد اکنون باز گرد و پیش امت خود رو که خیرا لزیارة لحظة
من بر آتش اگرچه ب نشینم
هر دم از وی گل و سمن چینم

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۸۳ - در بیان اناالحق گفتن منصور حلاج رحمة اللّه علیه در حالت مستی و فتوی دادن مفتیان آن عصر بقتل او تافتنه نشود و خلق از دین بدر نیایند و پند دادن دوستان او را که از این سخن باز آی و توبه کن که تا ترا نکشند و اصرار کردن او در سخن و در تقریر آن که قالب آدمی همچون مهمانخانهای است که دایما خلق غیبی در آن میآیند و میروند، الاخانۀ مرده و منجمد چه خبر و آگاهی دارد که در او چه مهمانان نزول میکنند مگر در خانه زنده باشد که ازمهمانان آگاه شود
من در این رنج گنج می بینم
میفزاید از این کمی د ین م

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶۶
نام تو قوّت دل و دینم
نظری کن به من که مسکینم
غم ایام بر دلم باریست
بس گران وز زمانه غمگینم
من ندانم چرا زمانه چنین
[...]

شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲۰
هر چه بینم به نور او بینم
گل وصلش به دست او چینم
غیر او چون که نیست در عالم
پیش غیری چگونه بنشینم
صورتا جامم و به معنی می
[...]

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۵ - مناجات در تضرع و ابتهال به حضرت ذوالجلال والافضال جل جلاله و عم نواله
که ز بام تو دانه ای چینم
یا ز نامت نشانه ای بینم

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۵ - مناجات در تضرع و ابتهال به حضرت ذوالجلال والافضال جل جلاله و عم نواله
که چو سگ گر چه پر شر و شینم
بر درت باسط الذراعینم

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۲۱ - دیدار شاه از بام در شب ماه روشن
بر لب بام قصر بنشینم
تا گروه کبوتران بینم

حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۳۲
آن فدایی غلام دیرینم
که موالات این دو، شد دینم
