گنجور

 
جهان ملک خاتون

نام تو قوّت دل و دینم

نظری کن به من که مسکینم

غم ایام بر دلم باریست

بس گران وز زمانه غمگینم

من ندانم چرا زمانه چنین

کمری بسته است بر کینم

فلک بی وفا بگو تا چند

جان بسوزی به جور چندینم

این جفاها که می کشیم از تو

جمله از بخت خویش می بینم

یک زمان از زمانه دم نزنم

که نه دردی ز غصّه برچینم

گوییا مادر زمانه مرا

کرده آن بی حفاظ نفرینم

که دلت خوش مباد از دوران

غصّه بر جان شدست برچینم

زآنکه گشتم به عرصه چون شه مات

نیک سرگشته همچو فرزینم

تا به چند ای فلک تو بنشانی

گرد هجرانش بر جهان بینم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مسعود سعد سلمان

من به خانه چرا نه بنشینم

توبه با صلاح بگزینم

عراقی

نیست کاری به آنم و اینم

صنع پروردگار می‌بینم

صبر از تو نکرد دل، والله

نیست پروای عقلم و دینم

سخنی، کز تو بشنود گوشم

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از عراقی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه