بخش ۵۴ - حکایت
بود اندر سرخس یک روزی
مجلسی بس به رونق و سوزی
مجلسی پر ز ناله و شیون
گفت آن صدر دین و فخر زمن
آن چو موسی ز شوق بر سرِ طور
بوالمفاخر محمّد منصور
من بدان مجلس اندرون بودم
زان عبارت به دل برآسودم
این حکایت ز روی نکته براند
دُرّ معنی درو به رمز افشاند
بشنو این را که هست قول سدید
که به جایی مگر که پیر و مرید
درفتادند چون سماعی بود
دیو را اندر آن دفاعی بود
وجد افتاد هردو را بتمام
درگذشتند از حلال و حرام
پیر می رقص کرد در حالت
زانکه از شوق بود با آلت
دید مردی مرید آهسته
زیر زنّار بر میان بسته
گفت کای پیر این امانت کیست
بسته زنّار بر میانت چیست
پیر گفتش که ای فضول نیوش
سِر چو دیدی خموش باش خموش
کین نه زنّار بلکه زنهارست
روضهٔ روح را چو انهارست
از پی قهر نفس بیدینم
بستن کُستی است آیینم
تا بداند که گبر بی قدرست
کار او پیش صدر دین غدرست
هر سَحر کو ز خواب برخیزد
پیش کو شرّ و فتنه انگیزد
من کنم عرضه بر وی این زنّار
تا ز پندار بد شود بیدار
گویم ای گبر آنکه این دارد
از کجا نیم ذرّه دین دارد
ز اهل ناری نه در خورِ نوری
دام دیوی نه حلّهٔ حوری
تا در آن دم بتر ز خویش ز شر
نشناسد کسی ز جمله بشر
نکند کبر و کین نیامیزد
از ره جهل و حمق برخیزد
تا بدین فن ز عُجب و استکبار
باز دارم ورا به لیل و نهار
هم سلامت بود مرا ز شرش
هم به خود نبود از بطر نظرش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، داستانی از مجلسی پر شور و نشاط در سرخس روایت میشود که در آن صدر دین و فخر زمان، محمد منصور، در حال سخنرانی است. در این مجلس، مردی مرید در حال گوش دادن به پیر، سوالی درباره زنهار (زنار) میپرسد. پیر پاسخ میدهد که این زنار نیست، بلکه زنهار است و هدفش حفظ جان و روح از خطرات است. او اشاره میکند که انسان باید از خودخواهی و کبر دوری کند و به دیگران اهمیت دهد. در انتها، پیر تأکید میکند که بستن این زنار باعث میشود که فرد به حقیقت خود پی ببرد و از جهل و خودپرستی فاصله بگیرد. این روایت به نوعی به اهمیت آگاهی و نزاکت در روابط انسانی و دوری از کبر و خویشتنداری اشاره میکند.
هوش مصنوعی: روزی در منطقهای پر از سرخس، مجلس باشکوه و گرمی برپا بود.
هوش مصنوعی: مجلس پر از گریه و زاری بود و در آن، شخصیت والایی بحث میکرد که مایه افتخار زمان و دین بود.
هوش مصنوعی: او مانند موسی، به شوقی که دارد، بر فراز کوه طور قرار گرفته است و به افتخارات محمد منصور میبالد.
هوش مصنوعی: من در آن مجلس حاضر بودم و از آن گفتار در قلبم آرامش پیدا کردم.
هوش مصنوعی: این داستان با نگاهی عمیق به بیان نکات کلیدی میپردازد و معانی ارزشمندی را در خود نهان کرده است که به صورت رمزآلود ارائه میشود.
هوش مصنوعی: این را گوش کن که این سخن قوی و محکم است: تنها در جایی که رابطهای بین استاد و شاگرد وجود داشته باشد، میتوان به نتیجهای رسید.
هوش مصنوعی: در حالتی که دیو در دفاعی مشغول بود، به زمین افتاد مانند کسی که در حال رقص و سماع است.
هوش مصنوعی: هر دو به حالت وجد و شوق فراوانی در آمده بودند و از تمام مسائل حلال و حرام گذشته و غرق در عشق و شور شدند.
هوش مصنوعی: پیرمرد در حالت شادی و شوق، هوس رقصیدنش او را واداشت که به این کار بپردازد.
هوش مصنوعی: مردی را میبیند که به آرامی زیر کمربندش، زنجیری بسته است.
هوش مصنوعی: گفت: ای سالخورده، این امانت کیست؟ و این زنجیری که به کمر تو بسته شده، چیست؟
هوش مصنوعی: پیر به او گفت: ای فضول، وقتی راز را دیدی، باید سکوت کنی و ساکت بمانی.
هوش مصنوعی: اینجا دینداری و حفاظت از روح را با یکدیگر مقایسه کردهاند. در این مفهوم، به جای اینکه شخص به خود زنجیر بزند یا خود را محدود کند، او باید مراقب روح خود باشد و آن را به آب حیات و نعمتهای الهی آبیاری کند. با این نگرش، روح انسان مثل باغی است که برای رشد و شکوفایی به مراقبت و نگهداری نیاز دارد.
هوش مصنوعی: من برای مقابله با خشم نفس و دوری از دین، خود را به زحمت نمیاندازم، چرا که این کار برای من عادت شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فردی بیاحترام و ناچیز در نظر مردم، هرچه در زمینهی دین نشان دهد، در واقع خیانت به اصول آن است. به عبارتی دیگر، اگر کسی که ارزشی ندارد در بین بزرگان مذهب قرار بگیرد، نشاندهندهی نادرستی و بیارزشی آن کار است.
هوش مصنوعی: هر صبح که کسی از خواب بیدار میشود، میتواند به موقعیتی تبدیل شود که باعث ایجاد مشکلات و ناپیمانی در جامعه شود.
هوش مصنوعی: من این زنار را به او عرضه میکنم تا از افکار نادرست و اشتباه بیدار شود.
هوش مصنوعی: میگویم ای کافر، شخصی که این ویژگیها را دارد، چطور میتواند حتی یک ذره ایمان داشته باشد؟
هوش مصنوعی: افرادی که در آتش عذاب به سر میبرند، شایستگی نور و روشنی را ندارند و مانند دامی هستند که نمیتوانند به جایی پاک و مقدس راه پیدا کنند.
هوش مصنوعی: به هنگام خطر، هیچکس از انسانها شر خود را نمیشناسد و همه از خود بهتر مینمایند.
هوش مصنوعی: در اثر نادانی و ناآگاهی، از خودبزرگبینی و کینهورزی برنخیزید و در دل خود جای ندهید.
هوش مصنوعی: من تلاش میکنم تا با این شیوه، او را از خودبزرگ بینی و غرور دور کنم، چه در شب و چه در روز.
هوش مصنوعی: من از زیان او در امان بودم و خودم هم به خاطر نگاهش تحت تأثیر مثبت قرار نگرفتم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.