سنایی » طریق التحقیق » بخش ۳۰ - دَعْ نَفْسَکَ وَ تَعال
زین جهان جهان تبرا کن
رو به بستان جان تماشا کن
سنایی » طریق التحقیق » بخش ۳۶ - انما اموالکم واولادکم فتنه
یا خضر شو گذر به دریا کن
یا چو عیسی سفر به بالا کن
سنایی » طریق التحقیق » بخش ۵۲ - فصل فی ذکر القلب والتخلص فی العقل
دیدهٔ دل نخست بیناکن
پس تماشای جمله اشیاکن
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۳۱ - در صفت ابلهان گوید
از خریّ خران تبرّا کن
دل خود با خدای یکتا کن
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۳۷ - مدح پادشاه به ترتیب کواکب و بروج دوازدهگانه
نیزه یک دم به سوی بالا کن
هفت سیاره را ثریّا کن
اوحدی » جام جم » بخش ۱۵ - در تخلص به اسم خواجه غیاثالدین
زان دل ابرساز دریا کن
التفاتی به جانب ما کن
ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ٩ - مثنوی مجلس افروز
دیده در روی دوست بینا کن
روی او را به تماشا کن
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۴۰ - در بیان جواب از سؤالی که چون بنده مختار در اختیار خود مجبور باشد اختیار وی به جبر راجع شود پس حکمت تکلیف وی به اوامر و نواهی چه باشد
یا ز پستی هوای بالا کن
از بن کوه بر سرش جا کن
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۵۰ - حکایت بر سبیل تمثیل
زیر فرمان دیو شد ساکن
شد فضیحت ازان سکون لیکن
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۱۸ - شیخ شمس الدین تبریزی شیخ اوحدالدین کرمانی را قدس الله سرهما دید که در هنگامه های دمشق می گردید از وی پرسید که در چه کاری گفت آفتاب را در طشت آب می بینم گفت اگر بر قفا دمل نداری چرا بر آسمانش نمی بینی
سر ز پستی به سوی بالا کن
سوی خورشید چشم خود وا کن
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۵ - ظلم پادشاه چون سیلی حبیب است که هر چند سخت آید سست نماید و ظلم دیگران چون مشت پراکنده رقیب که هر چند سست نماید سخت آید
عدل را رو به چرخ والا کن
ظلم را در چه عدم جا کن
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۱۲ - چون حرف نخست از ظالم برود جز سه حرف الم نماند این اشارت به آن است که چون سر به گریبان عدم در خواهد کشید جز الم چیزی نخواهد دید و لفظ سیاست که متضمن سه حرف یاس است مبنی از آن معنی است که می باید که سیاست ظالم متضمن یاس کلی وی بود از ارتکاب مظالم
عدل را زاد راه فردا کن
ظلم را همنشین عنقا کن
کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹
ترک سودای دین و دنیا کن
بعد از آن وصل حق تمنا کن
وجه باقی به بین و باقی شو
حسن ما را به ما تماشا کن
چونگذشتی زهر چه غیر خداست
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۳
نور رویش بدیده پیدا کن
دیده از نور روش بینا کن
جام گیتی نما بدست آور
عکس ساقی دراو تماشا کن
از خودی بگسل و باو پیوند
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۶۴ - نور علی شاه اصفهانی
نور رویش به دیده پیدا کن
دیده زان نور پاک بینا کن
جام گیتی نما به دست آور
عکس ساقی در آن تماشاکن
از خودی بگسل و به او پیوند
[...]