گنجور

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۶ - خطاب به نزدیکان شاه

 

تا فزایی ز بهر شاه سپاه

یا که افزون کنی خزینهٔ شاه

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۸ - داستان مرد حکیم

 

بنهادی ز جهل بی‌اکراه

دنبه را در برابر روباه

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۰ - داستان مسافرت به یزد

 

راهزن را گرفتن اندر راه

گرچه خود را نهان کند در چاه

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۲ - در شکایت از خالق

 

ور ترا بر زمانه نیست نگاه

چیست پس فرق بنده با الله

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۳ - سیل در اصفهان

 

برف‌های پیاپی دی ماه

در در و دشت آب شد ناگاه

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۴ - آخر سال

 

چهل و نه گذشت با اکراه

بر سرم پنجه می‌زند پنجاه

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۴ - آخر سال

 

یا شود خرج راه‌آهن شاه

یا بدر می‌رود ز دیگر راه

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۷ - حکایت در بخل و امساک

 

پس مرگ یزید نامه‌سیاه

گشت صافی جهان به عبدالله

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۰ - حکایت اشرف خر

 

همه همسایگان شدند آگاه

که رعیت بری بود از شاه

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۵ - خطاب به دروغگویان مصلح نما

 

این به کرمان نشسته بر سر راه

وآن گدایی کند به کرمانشاه

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۹ - در ریاست سرپاس مختاری

 

با من آیرم بگفته بودکه شاه

اشقیا را براند از درگاه

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۹ - در ریاست سرپاس مختاری

 

ویژه که امسال از تفضل شاه

رفت فرمان به کار رخت و کلاه

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۳۶
۳۷
۳۸
۳۹
sunny dark_mode