×
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۰ - نشستن بهرام روز چهارشنبه در گنبد پیروزه رنگ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم پنجم
پس ز هر منزلی و هر راهی
باز میجست عافیت گاهی

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۱ - نشستن بهرام روز پنجشنبه در گنبد صندلی و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم ششم
آن خرامنده ماه خرگاهی
شد طلبکار آب چون ماهی

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۲ - نشستن بهرام روز آدینه در گنبد سپید و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم هفتم
آمدند آن بتان خرگاهی
حوض دیدند و ماه با ماهی

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۲ - نشستن بهرام روز آدینه در گنبد سپید و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم هفتم
گر بینی ز مرغ تا ماهی
همه را باشد این هواخواهی

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۳ - آگاهی بهرام از لشکرگشی خاقان چین بار دوم
گل کمر بسته در شهنشاهی
خاک چون باد در هوا خواهی

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۳ - آگاهی بهرام از لشکرگشی خاقان چین بار دوم
شه چو از فتنه یافت آگاهی
در بلا دید عافیت خواهی

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۷ - فرجام کار بهرام و ناپدید شدن او در غار
رخنهٔ ژرف داشت چون ماهی
هیچکس را نه بر درش راهی

عراقی » عشاقنامه » آغاز کتاب » بخش ۸ - در مدح صاحب دیوان
اندر آن جایگه نهد گاهی
بر نشاند به مسندش شاهی

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۴۷ - در بیان این حدیث که اشدالبلاء علی الانبیاء ثم علی الاولیاء الاقرب فالاقرب
عوض شفقت و نکو خواهی
دشمنی میکنند و بیراهی

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۵۲ - در بیان آنکه این عالم ذرهایست از آن عالم. زیرا این محدود است و آن نامحدود. و آن عالمها همه انوار و آثار حقاند و قایم بحقاند و از انوار او زندهاند. چون از این عالم محدود بگذری آن عالم نامحدود را که در جوار حق است ببینی واللّه العالم
میرسد گر کنیم ما شاهی
زیر و بالا ز ماه تا ماهی

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۶۳ - در تفسیر و هو معکم اینما کنتم و نحن اقرب الیه من حبل الورید و فی انفسکم افلا تبصرون و من عرف نفسه فقد عرف ربه و قلوب العارفین خزائن اللّه.
از منی زنده چون زیم ماهی
چون نداری از این سر آگاهی

همام تبریزی » مثنویات » شمارهٔ ۲ - در نعت سیدالمرسلین (ص)
جبرییلش چو داد آگاهی
شب معراج و کرد همراهی

حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۶ - پاسخ روز به شب
کی چنین بودی آمر و ناهی
که مرا زیردست می خواهی؟

حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۷ - پیغام دوم شب برای روز
همچو عیسی بمانده در راهی
چون کنی دعوی شهنشاهی؟
