ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳ - نکوهش بیطرفی ایران
ای پسر بوهریره را میدان
پیشوا و امام بی طرفان
ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۵۱ - در تعداد پایتخت دول عالم
مرکز ملک جم بود «تهران »
«پکن » از چین و «کابل » از افغان
ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۵ - آیین نصیری
لیک بر هر نرینه واجب دان
که خروس همیکند قربان
ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۸ - در زیارت خفتگان بستر خاک
چون گذارت فتد بگورستان
بر مزار گذشتگان بر خوان
ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۹ - در ضعف پیری و سبب منظوم ساختن آیین نصیری فرماید
کارم از جهل گوهر اندر کان
نور بر چرخ و قطره در عمان
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » در تقریظ شاهنامه و مثنویات و قطعات دیگر » شمارهٔ ۷ - در علم کف شناسی
افقی زیر تیر خط قرآن
مایلی ز آن همه بداهت دان
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » در تقریظ شاهنامه و مثنویات و قطعات دیگر » شمارهٔ ۷ - در علم کف شناسی
سهل مریخ یا مثلث آن
شد فضائی سه گوشه جاویدان
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » در تقریظ شاهنامه و مثنویات و قطعات دیگر » شمارهٔ ۱۲ - در زیارت خفتگان بستر خاک
چون گذارت فتد به گورستان
بر مزار گذشتگان برخوان
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » در تقریظ شاهنامه و مثنویات و قطعات دیگر » شمارهٔ ۱۴
کارم از جهل گوهر اندرکان
نور بر چرخ و قطره در عمان
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۷۵ - مزاح با مقبل دیوان
قنبل الدوله مقبل دیوان
آن که نبْوَد مثال او شیطان
قد او نیست جز چهار وجب
نصف او گشته در زمین پنهان
هیچ سروی به قامتش نرسد
[...]
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۸ - پیام به یاران تهران
ای صبا رو به جانب تهران
دوستان را ز من سلام رسان
دوست گفتم زگفت خود خجلم
دوستی رخت بست از طهران
همه مانند کبک در دی ماه
[...]
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - اندرز به جوانان
بهتر است از برای مرد جوان
یک درم دین ز صد درم وجدان
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳ - در مذمت مخدرات و مسکرات
قتل و دزدی و غیبت و بهتان
نیست گردد چو عقل شد سلطان
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴ - گفتار سوم سبب نظم کتاب
شرف آدمی است بر حیوان
رقت و انفعال و حس نهان
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶ - صف زندان نمرهٔ دو
پس نگه کردم اندر آن دالان
دیدم آنجا گروهی از یاران