گنجور

 
ادیب الممالک

نام تل کواکب اندر دست

گر بخنصر شماری از سوی شست

زهره و مشتری زحل خورشید

تیر و بهرام و ماه دان بامید

خط قوسی ز شمس سوی زحل

زهره را شد خرام در جدول

خط قوسی ز زهره تا برجیس

خط بهرام دان بنفس نفیس

متوازی بدان ز قوس دگر

خط صحت شد ای خجسته سیر

گر عمودی زشمس شد سوی کف

خط شمس است و راه مجد و شرف

افقی زیر تیر خط قرآن

مایلی ز آن همه بداهت دان

هست نهر المجره از مریخ

خط مایل بزند بی تو بیخ

افقی مایل از خط بهرام

جانب مشتری رود پدرام

خط دیگر ورا بود بفراز

تا بوسطی ز خنصر است دراز

سه خط منفصل بداخل زند

دستبند حیاتشان خوانند

مرکز نطق بند دوم شست

بند اول اراده راست نشست

بند سوم مقام مهر بود

صاحب آن گشاده چهر بود

سهل مریخ یا مثلث آن

شد فضائی سه گوشه جاویدان

بخط رأس و زندگی محدود

تل بهرام و مه یکش ز حدود

زاویه اولش که علیا شد

از دو خط نخست پیدا شد

هم ز تل قمر ابا مریخ

آشکارا نهد سه پایه و سیخ

زاویه دوم انسی از خط سر

خط صحت رسد بخط جگر

بر سر تل ماه می گذرد

روشنی از مه و ستاره برد

زاویه سومش بود بجهات

ز التقاء کبد بخط حیات

لیک در سطح کف دست نگر

که هویدا بود خطوط دگر

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode