×
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
هرچه بایست بود بر خوانش
به جز از آرزوی مهمانش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۲ - نشستن بهرام روز آدینه در گنبد سپید و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم هفتم
از ره سینه و زنخدانش
سیب و ناری خورد ز بستانش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۵ - شکایت کردن هفت مظلوم
گله گیلی کشان به دامانش
سرو را لوح در دبستانش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۰
زینهار از دهان خندانش
و آتش لعل و آب دندانش
مگر آن دایه کاین صنم پرورد
شهد بودهست شیر پستانش
باغبان گر ببیند این رفتار
[...]
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۱
هر که هست التفات بر جانش
گو مزن لاف مهر جانانش
درد من بر من از طبیب من است
از که جویم دوا و درمانش
آن که سر در کمند وی دارد
[...]
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی
شب، پراکنده خسبد آنکه پدید
نَبُوَد وجهِ بامدادانش
مور، گِرد آوَرَد به تابستان
تا فَراغت بُوَد زمستانش
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۳۰ - باز گستاخی و حسد کردن مریدان بعد از آنکه توبه و استغفار کرده بودند
دشمن آدم است بچگانش
کو کسی کو نشد پریانش
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۶۰ - در بیان موعظه و معرفت گفتن ولد در خدمت شیخ صلاح الدین عظم الله ذکره و فرمودن او که خواهم که تو نمانی تا از تو موعظه و معرفت من گویم که در عالم وحدت دوی نمیگنجد و مثل آوردن
کافرش خوان مخوان مسلمانش
گر بود زنده مرده دان جانش
حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۳ - در مدح شمس الدین علی شاہ نیمروز
عمر و اقبال باد چندانش
که نباشد پدید پایانش
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹۲
لب نگر وان دهان خندانش
وان خم طره پریشانش
روی چون بامداد تابستان
زلف همچون شب زمستانش
تیر بالای او بخست مرا
[...]