مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۵ - شکوه از گرفتاری، ناله از بدهکاری
روز تا شب ز غم دل افگارم
همه شب تا به روز بیدارم
به دل شخص جان همی کاهم
به دل اشک خون همی بارم
روز و شب یک زمان قرارم نیست
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۶ - ایضا شکوه و ناله
از دو دیده سرشک خون بارم
چون ز گفتارهات یاد آرم
باز ترسم که آگهی یابند
به ستم خویش را فرو دارم
من خیال تو را کجا بینم
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۹ - ستایشگری
ای بزرگی که همتت گوید
من به قدر آسمان دوارم
مهر مانند بر جهان تابم
ابر کردار بر زمین بارم
من که مسعود سعد سلمانم
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۷ - صفت اسفندیار چنگی
تا من آن چارپا به زخم آرم
حق آن پیر مرد بگزارم
سنایی » طریق التحقیق » بخش ۱۸ - در جواب عقل «و سقیهم ربهم شراباً طهورا»
هیچ دانی که چون گرانبارم
به غم دیگران گرفتارم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۲۱ - حکایت
ضایع این رنج را بنگذارم
حق سعیت بوجه بگزارم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۳۰ - حکایت در بیوفایی
دخترم اوست من نه بیمارم
تو او منت رخت بردارم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۲۵ - در حلم پادشاه و احتمال از زیردستان
گفت از این ژاژ او چه آزارم
آنچه او گفت بیش بنگارم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۷ - فصل اندر تبدیل حال
عجز و ضعفست حاصل کارم
به ضعیفی چو زیرم و زارم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۲۷ - کتاب کتبه الی بغداد مع نسخة تصنیفه انفذه عند الامام الاجل الاوحد برهانالدّین ابیالحسن علیبن ناصر الغزنوی یعرف به بریانگر
آل او را به جان خریدارم
وز بدیخواه آل بیزارم
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶
زیر بار غمی گرفتارم
کاندرو دم زدن نمیآرم
عمر و عیشم به رنج میگذرد
من از این عمر و عیش بیزارم
در تمنای یک دمی بیغم
[...]
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰
درد دل هر زمان فزون دارم
چه کنم بیوفاست دلدارم
همه با من جفا کند لیکن
به جفا هیچ ازو نیازارم
بار اندوه و رنج محنت او
[...]
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۸
گر عزیزم بر تو گر خوارم
چه کنم دوستت همی دارم
بر دلم گو غمت جهان بفروش
با چنین صد غمت خریدارم
سایه بر کار من نمیفکنی
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۷ - عقل بیدار
بخدائی که مهر معرفتش
کرد توفیق عقل بیدارم
برسولی که روز حشر امید
بخدا و شفاعتش دارم
که اگر من از انچه بیتو گذشت
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۴۶
آه به من میرسد ز سختی و رنج
که به جان مرگ را خریدارم
جای من نقطهای است گوئی راست
زانکه سرگشته زیر پرگارم
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۷ - پاسخ دادن بهرام ایرانیان را
تاجش از سر چنان به زیر آرم
که یکی موی ازو نیازارم