جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۲۸ - عقد هفتم در شرح تصوف که بستن دست تصرف است و رستن از قید تکلف
دین که صد پاره ز بی باکی توست
نکندش خرقه صد پاره درست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۲۸ - عقد هفتم در شرح تصوف که بستن دست تصرف است و رستن از قید تکلف
در ره اهل دل از همت پست
جز عصا نیست تو را هیچ به دست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۳۱ - عقد هشتم در بیان ارادت که عنان قصد از مقاصد مجازی تافتن است و بر باد پای جهد به کعبه مراد حقیقی شتافتن
ور بود تار ارادت ز تو سست
سازش اندر قدم پیر درست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۳۳ - مناجات در اشارت به آنکه ارادت نخست از جانب مراد است نه مرید و طلب توفیق توبه که مبنای سایر مقامات است
خواهش از جانب ما نیست درست
هر چه هست از طرف توست نخست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۰ - عقد یازدهم در مقام زهد که انقطاع رغبت است از نعم فانی و اقتصار همت بر نعیم جاودانی
ای گل تازه که از باغ الست
به جهان آمده ای دست به دست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۰ - عقد یازدهم در مقام زهد که انقطاع رغبت است از نعم فانی و اقتصار همت بر نعیم جاودانی
پرده سبز فلک غنچه توست
باشد این جامه به قدش ز تو چست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۱ - حکایت آن خفته چشم بیدار دل که روح الله به سر وقت وی رسید و عذر خواب کردن وی را از وی پسندید
زد سر پای که ای رفته ز دست
میل بالا کن ازین پایه پست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۳ - عقد دوازدهم در سر فقر که برقع سواد الوجه فی الدارین بیاض چهره هستی خود نهفتن است فی مرتبتی العلم و العین
کهنه ابریق سفالیت به دست
دسته و نایژه اش دیده شکست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۶ - عقد سیزدهم در بیان صبر که در اجتناب از مناهی رنج بردن است و بر اکتساب مراضی پای فشردن
نوح از موج غم قوم نرست
تا به کشتی صبوری ننشست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۵۰ - حکایت آن حکیم دریا دل ساحل گرد که غریقی را به کمند نصیحت از گرداب اندوه بیرون آورد
بحر زد موجی و کشتی بشکست
پاره ای تخته ات افتاد به دست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۵۱ - مناجات در انتقال از شکر و سپاسداری به خوف و ترسگاری
نعم و شکر نعم هر دو ز توست
نشود جز به تو این کار درست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۵۲ - عقد پانزدهم در خوف که طریق احتیاط ورزیدن است و بر نعمت امنیت و انبساط لرزیدن
هر که در کشتی این ترس نشست
ترس کس کشتی او را نشکست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۵۸ - عقد هفدهم در توکل که اعتماد است بر کفیل ارزاق و تفویض امر به تدبیر وکیل علی الاطلاق عمت الاؤه و تقدست اسماؤه
گاهی از کسب شدی نفس پرست
گشتی از کد یمین آبله دست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۵۸ - عقد هفدهم در توکل که اعتماد است بر کفیل ارزاق و تفویض امر به تدبیر وکیل علی الاطلاق عمت الاؤه و تقدست اسماؤه
پای بالا نه ازین پایه بست
در «توکلت علی الله » زن دست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۵۹ - حکایت آن شیخ صفی ابوتراب نسفی که در اثنای جهاد بین الصفین بالین استراحت نهاد
چون تو را عقد یقین آمد سست
هر چه آید به تو از سستی توست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۳ - مناجات در مقام رضا طلبیدن و از آنجا رخت به سر منزل محبت کشیدن
بنهش جام محبت بر دست
سازش از نشوه آن بیهش و مست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۵ - حکایت آن پیر خمیده پشت که در طریق محبت قالب راست بر زمین ننهاد و به سبب کجروی خود از نظر معشوق راست بین افتاد
بر سر سرو کله گوشه شکست
بر گل از سنبل تر سلسله بست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۶ - مناجات در طلب شوق که ثمره شجره محبت است و شجره ثمره دریافت صحبت
یافتیم از تو چو پیمانه شکست
دست ما گیر که رفتیم ز دست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۷ - عقد بیستم در شوق که کمندیست برازنده کنگره وصال و زمامیست رساننده به سر منزل اتصال
چون در آن موج ز خود شوید دست
افتدش ماهی مقصود به شست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۷۰ - عقد بیست و یکم در غیرت که عبارت است از حمیت محبت صاحب سیر به قطع تعلق غیر از محبوب یا قطع التفات محبوب از غیر
شاه جو شاه نگر شاه پرست
هر چه جز شاه بشوی از وی دست