مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴
من رسیدم به لب جوی وفا
دیدم آن جا صنمی روح فزا
سپه او همه خورشیدپرست
همچو خورشید همه بیسر و پا
بشنو از آیت قرآن مجید
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸
چشم ما شد به نور او بینا
نظری کن به نور او در ما
آب این چشمه می رود هر سو
لاجرم سو به سو بُود دریا
غرق بحریم و آب میجوئیم
[...]
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۹
در ازل زنده کرد او دل ما
دید زنده دلی ما آنجا
تا ابد زنده ایم چون ازل
زندگی یافتیم ما به خدا
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۶
شرف کعبه بود کوی تو را
زاده الله تعالی شرفا
زایر کوی تو از کعبه گذشت
سرو کوی تو کجا کعبه کجا
سر من غرقه به خون افتاده ست
[...]
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۳ - تاجور ساختن این شاهد غیبی به بی عیبی مباهی به تاج بسمله که مرصع است به جواهر اسماء و صفات الهی
تر زبان خامه مشک افشان ار
تا معطر کند این عنوان را
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۷ - چهره شاهد سخن به زیور خطاب آراستن و مهر ختم بر سعادت از خاتم نبوت خواستن
ور نخواهی که ز اقلیم بقا
آوری روی بدین شهر فنا
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۲۸ - عقد هفتم در شرح تصوف که بستن دست تصرف است و رستن از قید تکلف
آن که در چه فتد از لغزش پا
دستگیریش نیاید ز عصا
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۰ - عقد یازدهم در مقام زهد که انقطاع رغبت است از نعم فانی و اقتصار همت بر نعیم جاودانی
چشم او را مژه از تیر بلا
مژه اش میل کش چشم حیا
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۶ - عقد سیزدهم در بیان صبر که در اجتناب از مناهی رنج بردن است و بر اکتساب مراضی پای فشردن
ای سبکسارتر از خشک گیا
که شود پی سپر باد صبا
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۵۱ - مناجات در انتقال از شکر و سپاسداری به خوف و ترسگاری
چون نواله ز نوا نیست جدا
زان نواله ست جهانی به نوا
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۰ - مناجات در روی به ریاض توکل آوردن و از آنجا استشمام نسیم رضا کردن
غنچه آن چو شود نافه گشا
به مشامش برسان بوی رضا
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۷ - عقد بیستم در شوق که کمندیست برازنده کنگره وصال و زمامیست رساننده به سر منزل اتصال
پای او رهسپر کوی خطا
گام پیمای پی نفس و هوا
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۷۶ - عقد بیست و سیم در حیا که محافظت ظاهر و باطن است از مخالفت احکام الهی به سبب مراقبه نظر حق سبحانه و تعالی
ای برافکنده ز رخ ستر حیا
هیچ ازین کار حیا نیست تو را
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۸۸ - عقد بیست و هفتم در اخلاص که پای همت بر سر هوا نهادن است و گردن ارادت از ربقه ریا گشادن
ای به خود رسته که چون شاخ گیا
می دهد جنبش تو باد هوا
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۸۹ - حکایت آن عجمی که کلمات عربی شنید دعا و استغفار پنداشت دست اخلاص به آمین برداشت هر چند آن دعا نبود آثار مغفرت روی نمود
یافت درباره وی حکم دعا
داد خاصیت غفران و رضا
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۴ - عقد بیست و نهم در قناعت که بر حد ضرورت وقوف نمودن است و چشم طمع به زیادتی نگشودن
فاقد قاف قناعت عنقا
نیست جز ناعب انواع غنا
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۰۰ - عقد سی و یکم در بعض دیگر از فضایل نوع انسان چون حلم و مدارا و عفو و احسان
خشم کم کن که بود روز جزا
ترک خشمت سپر خشم خدا
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۰۹ - عقد سی و چهارم در سماع که از خود گذشتن است و آستین بر خلق افشاندن نه گرد خود گشتن و از خدای بازماندن
چرخ در گرد ازین بانگ و نوا
کوه در رقص ازین صوت و صدا
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۲۱ - عقد سی و هشتم در وصیت فرزند ارجمند ضیاء الدین یوسف حفظه الله عما یوجب التحسر و التأسف
یوسفی آمده از مصر وفا
لقبت بر سر دین تاج ضیا
شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش چهارم - قسمت دوم
خود میدانی که اهل مجلس کوراند
ای شمع چه هرزه میگذاری خود را؟