منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۴ - مسمط چهارم
باز گرد اکنون و آهستگشان بر سر و روی
آبکی خرد بزن خاک لب جوی بروی
جامهای بفکن و برگرد به پیرامن جوی
هر کجا تازه گلی یابی از مهرببوی
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۹ - در مدح سلطان مسعود غزنوی
دیلمیوار کند هزمان دراج غوی
بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی
ورشان نوحه کند بر سر هر راهروی
بلبل از دور همیگوید بر من بجوی
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » مسمطات » شمارهٔ ۲ - شاعر ساده سخنم
ای کمال النسب از بهر خداوند مگوی
کان ندیمان گزیده ز کجا کردی روی
هریکی همچو سگ لاک دوان از پس بوی
ضرر نقل و هلاک قدح و مرگ سبوی
بدم مفت دوان دربدر کوی بکوی
[...]
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۱
قُرطه بگشای و زمانی بنشین بیش مگوی
روی بنمای که امروز چنین دارد روی
درِ عذر و گرهِ موی ببند و بگشای
که پذیرایِ گره شد تنم از مویه چو موی
ای شده پایِ دلم آبله در جستن تو
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸۶
اگر امشب بر من باشی و خانه نروی
یا علی شیر خدا باشی یا خود علوی
اندک اندک به جنون راه بری از دم من
برهی از خرد و ناگه دیوانه شوی
کهنه و پیر شدی زین خرد پیر گریز
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶۰
بر گذشت از من و بنمود چو ماه از سر کوی
دلبر کافرم از چادر کافوری روی
کرده هر هفت سر هفته و گرمابه زده
عرق و آب چکانش چو گلاب از سر و موی
کند شد قوت رفتارم از آن تیزی خوی
[...]
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۱
ترک لشکرشکن عشوهگر عربدهجوی
بتکافِر بچهٔ نوشلب سلسلهموی
دوش سرمست به سر وقت حریفان میرفت
با می و مطرب و چنگ و دف و جامی و سبوی
می پرستان سحرخیز چو آگاه شدند
[...]
ناصر بخارایی » مسمطات » شمارهٔ ۳
دوش سرمست گذشتم سوی باغ و لب جوی
مجلسی دیدم و چنگ و دف و ساقی و سبوی
دلبران خورده به هم ساغرِ می روی بروی
چون بر آمد ز دل دُردکشان هایا هوی
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۵
ساقیا سایهٔ ابر است و بهار و لب جوی
من نگویم چه کن ار اهل دلی خود تو بگوی
بوی یکرنگی از این نقش نمیآید خیز
دلق آلودهٔ صوفی به می ناب بشوی
سفلهطبع است جهان، بر کَرَمَش تکیه مکن
[...]
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۷
هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نوی
بنده فرمان تو هرجا که ضعیفست و قوی
قیمت عشق ندانست دل و غافل ماند
قیمت در شب افروز نداند قروی
وصف آن یار ندانی، که ز دانش دوری
[...]
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۳۵
صبر سندان به چنین سخت بلاسنگ و سبوی
تو همان آهن و روی
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹
گل به جوش آمد و مرغان به خروش از همه سوی
رو بط باده به چنگ آر و بت ساده بجوی
گریهٔ ابر سیه خیمه نگر دشت به دشت
خندهٔ برق درخشنده ببین کوی به کوی
ژاله بر لاله فرو میچکد از دامن ابر
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱
گر به دنبال دل آن زلف رود هیچ مگوی
که به چوگان نتوان گفت مرو در پی گوی
گر ز بیخم بکند، دل نکنم زان خم زلف
ور به خونم بکشد، پا نکشم زان سر کوی
دل به سختی نتوان کند از آن زلف بلند
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳۸ - در علم کف شناسی
نام تلهای کواکب که بود در کف دست
گر ز ابهام شماری و به خنصر گروی
زهره و مشتری است و زحل و شمس آنگاه
تیر و مریخ و قمر نیک شناس ای اخوی
خط زهره است چو از شمس روی سوی زحل
[...]