گر به دنبال دل آن زلف رود هیچ مگوی
که به چوگان نتوان گفت مرو در پی گوی
گر ز بیخم بکند، دل نکنم زان خم زلف
ور به خونم بکشد، پا نکشم زان سر کوی
دل به سختی نتوان کند از آن زلف بلند
دیده هرگز نتوان دوخت از آن روی نکوی
یا به تیغ کج او گردن تسلیم بنه
یا ز خاک در او پای بکش، دست بشوی
غنچه گو با دهنش لاف مزن، هیچ مخند
لاله گو با رخ او ناز مکن هیچ مروی
نوبهار آمد و تعجیل به رفتن دارد
کو مجالی که بریزند می از خم به سبوی
بامدادان همه کس راز مرا میبیند
بس که شب میرودم خون دل از دیده به روی
دانهٔ اشک بده در گرانمایه بگیر
غوطه در بحر بزن گوهر گم گشته بجوی
آن چنان دست جنون گشت گریبان گیرم
که گرفتم همه جا دامن آن سلسله موی
راستی گر بچمد سرو فروغی به چمن
باغبان سرو سهی را بکند از لب جوی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و زیبایی معشوقه اشاره دارد و از احساسات عمیق شاعر نسبت به او صحبت میکند. شاعر میگوید که نباید به زلف و جذابیت معشوقه دل بست، چرا که ممکن است او را در پی گوی دویدن به زحمت بیندازد. همچنین، اگرچه دل نمیتواند از زلف بلند معشوقه بگسلد، اما به راحتی نمیتوان از زیبایی او چشم برداشت. شاعر نسبت به سختیهای عشق و دردی که به خاطر فراق او تحمل میکند، اشاره میکند و بر این نکته تأکید دارد که در میانه بهار، فرصتهایی برای عشق و احساسات عاطفی فراهم میشود. در نهایت، او به دلتنگی و جنون ناشی از عشق اشاره دارد و از زیبایی و درخشش معشوقه به عنوان عامل اصلی این حسهای عمیق یاد میکند.
هوش مصنوعی: اگر در جستجوی دل آن زلف هستی، چیزی نگو؛ که مانند این است که در بازی چوگان نتوانی گفت برو دنبال گوی.
هوش مصنوعی: اگر از آن زلف پیچیدهات مرا جدا کنند، دل نمیکَنم و اگر خونم را بریزند، از آن کوچهی عشق پا نخواهم کشید.
هوش مصنوعی: دل نمیتواند از زلف بلندت جدا بماند و چشمها هرگز قادر به دوختن به روی زیبایت نیستند.
هوش مصنوعی: یا باید با کجروی او طبق پا به تسلیم سر خم کنی، یا از زمین او دوری گزینی و خود را از آلودگیاش پاک کنی.
هوش مصنوعی: گل غنچهای را ببین که بدون کلامش دروغ نمیگوید، و لاله را هم ناپسند بدان که با چهرهاش ناز و کرشمه نکند.
هوش مصنوعی: بهار تازه رسیده و میخواهد که زودتر برود. فرصتی نیست که از ظرف بگذارند و می در کوزه بریزند.
هوش مصنوعی: هر صبح همه افراد رازهای من را میبینند چون شبها بهقدری غم و اندوه داشتهام که اشکهایم بر صورتام ریخته است.
هوش مصنوعی: دانهای از اشک به من ده و در عوض ارزشمندتر از آن را بگیر. در دریا غوطهور شو و به جستجوی گوهری که گم کردهای بپرداز.
هوش مصنوعی: حالت عشق و جنون به حدی برایم شدت پیدا کرده که در هر جایی به دنبال آن رشته موهای محبوبم هستم و نمیتوانم از آن بگریزم.
هوش مصنوعی: اگر در چمن گل زیبایی ظاهر شود، باغبان سرو بلند را از کنار آب خواهد چید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز گرد اکنون و آهستگشان بر سر و روی
آبکی خرد بزن خاک لب جوی بروی
جامهای بفکن و برگرد به پیرامن جوی
هر کجا تازه گلی یابی از مهرببوی
ای کمال النسب از بهر خداوند مگوی
کان ندیمان گزیده ز کجا کردی روی
هریکی همچو سگ لاک دوان از پس بوی
ضرر نقل و هلاک قدح و مرگ سبوی
بدم مفت دوان دربدر کوی بکوی
[...]
قُرطه بگشای و زمانی بنشین بیش مگوی
روی بنمای که امروز چنین دارد روی
درِ عذر و گرهِ موی ببند و بگشای
که پذیرایِ گره شد تنم از مویه چو موی
ای شده پایِ دلم آبله در جستن تو
[...]
اگر امشب بر من باشی و خانه نروی
یا علی شیر خدا باشی یا خود علوی
اندک اندک به جنون راه بری از دم من
برهی از خرد و ناگه دیوانه شوی
کهنه و پیر شدی زین خرد پیر گریز
[...]
بر گذشت از من و بنمود چو ماه از سر کوی
دلبر کافرم از چادر کافوری روی
کرده هر هفت سر هفته و گرمابه زده
عرق و آب چکانش چو گلاب از سر و موی
کند شد قوت رفتارم از آن تیزی خوی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.