گر به دنبال دل آن زلف رود هیچ مگوی
که به چوگان نتوان گفت مرو در پی گوی
گر ز بیخم بکند، دل نکنم زان خم زلف
ور به خونم بکشد، پا نکشم زان سر کوی
دل به سختی نتوان کند از آن زلف بلند
دیده هرگز نتوان دوخت از آن روی نکوی
یا به تیغ کج او گردن تسلیم بنه
یا ز خاک در او پای بکش، دست بشوی
غنچه گو با دهنش لاف مزن، هیچ مخند
لاله گو با رخ او ناز مکن هیچ مروی
نوبهار آمد و تعجیل به رفتن دارد
کو مجالی که بریزند می از خم به سبوی
بامدادان همه کس راز مرا میبیند
بس که شب میرودم خون دل از دیده به روی
دانهٔ اشک بده در گرانمایه بگیر
غوطه در بحر بزن گوهر گم گشته بجوی
آن چنان دست جنون گشت گریبان گیرم
که گرفتم همه جا دامن آن سلسله موی
راستی گر بچمد سرو فروغی به چمن
باغبان سرو سهی را بکند از لب جوی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز گرد اکنون و آهستگشان بر سر و روی
آبکی خرد بزن خاک لب جوی بروی
جامهای بفکن و برگرد به پیرامن جوی
هر کجا تازه گلی یابی از مهرببوی
ای کمال النسب از بهر خداوند مگوی
کان ندیمان گزیده ز کجا کردی روی
هریکی همچو سگ لاک دوان از پس بوی
ضرر نقل و هلاک قدح و مرگ سبوی
بدم مفت دوان دربدر کوی بکوی
[...]
قُرطه بگشای و زمانی بنشین بیش مگوی
روی بنمای که امروز چنین دارد روی
درِ عذر و گرهِ موی ببند و بگشای
که پذیرایِ گره شد تنم از مویه چو موی
ای شده پایِ دلم آبله در جستن تو
[...]
اگر امشب بر من باشی و خانه نروی
یا علی شیر خدا باشی یا خود علوی
اندک اندک به جنون راه بری از دم من
برهی از خرد و ناگه دیوانه شوی
کهنه و پیر شدی زین خرد پیر گریز
[...]
بر گذشت از من و بنمود چو ماه از سر کوی
دلبر کافرم از چادر کافوری روی
کرده هر هفت سر هفته و گرمابه زده
عرق و آب چکانش چو گلاب از سر و موی
کند شد قوت رفتارم از آن تیزی خوی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.