گنجور

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳

 

همه جا جلوهٔ آن صاحب وجه حسن است

همه کس بستهٔ آن زلف شکن بر شکن است

رخ افروخته‌اش خجلت ماه فلک است

قد افراخته‌اش غیرت سرو چمن است

بهر قربانی آن چشم سیه باید ریخت

[...]

فروغی بسطامی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۵ - در گله از حاج اکبر نواب و مدح فخرالعلماء و ذخرالفضلاء ابولحسن الفسوی الشهیر به خان داماد فرماید

 

ترک من آفت چینست و بلای ختن است

فتنهٔ پیر و جوان حادثهٔ مرد و زن است

در بهر زلفش یک کابل وجدست و سماع

در بهر چشمش یک بابل سحرست و فن است

دوش تا صبح به هر کوچه منادی ‌کردم

[...]

قاآنی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰

 

آن نه زلفیست که پیچیده بدور ذقن است

چنبر لاله و نسرین و گل و یاسمن است

آن نه چشمست و نه ابرو و نه مژگان دراز

آفت جان و بلای سر و آزار تن است

بسر زلف تو سوگند که پیمان تو من

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۴۸

 

دل که آزاد ز زنجیر بلا و محن است

تار زلف تو و را رشتۀ جانست و تن است

به سر زلف تو سوگند که پیمان تو من

نشکنم گرچه سر زلف تو پیمان‌شکن است

دل خریدار دو ابروی کجت شد آری

[...]

نیر تبریزی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - وله

 

ای که زلف تو ولی نعمت مشک ختن است

وز لطافت بدنت جلوه گر از پیرهن است

بس زشرم دهنت غنچه لب خویش گزید

اینک آلوده بخوناب لبانش دهن است

بیستون تیشه زدن کوهکنی نیست ولیک

[...]

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۳ - درحوادث شام و مصیبت جگر گوشه امام علیهما السلام

 

غافل از اینکه بدامان پدر درسخن است

ساعتی دیگر از او تازه عزای کهن است

جیحون یزدی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸

 

نوبهار آمد و هرکس به هوای چمن است

نوبهار منی و روی تو بستان من است

حیوانی است که بی گلشن آن روی نکوی

خاطرش را هوس سبزه و میل چمن است

آدمی را که در این فصل بباید طربی

[...]

افسر کرمانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۷ - در جشن میلاد مولای متقیان و مدب محی السنن الحاج میرزا حسن شیرازی و ختم قصیده به نام ولی عصر صاحب الزمان عجل الله فرجه

 

جشن میلاد شهنشاه زمین و زمن است

عید مولود خداوند جهان بوالحسن است

روز عیش است بده ساقی از آن باده ناب

که بتن توشن و بسر هوش و بخاطر فطن است

مهربان ماه من ای آنکه مرا بزم طرب

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی الامام ابی محمد الحسن المجتبی علیه السلام » شمارهٔ ۲ - فی رثاء ابی محمد المجتبی علیه السلام

 

هرکه آشفته‌دل و سوخته‌جان همچو من است

نکند میل چمن ور همه عالم چمن است

هر غم از دل به تماشای گلستان نرود

عالم اندر نظر غم‌زده بیت‌الحزن است

نه هر آشفته بود شیفتۀ روی نگار

[...]

غروی اصفهانی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزل‌ها » شمارهٔ ۲۷ - ناله مرغ

 

نالهٔ مرغِ اسیر این همه بهرِ وطن است

مَسلَکِ مرغِ گرفتارِ قفس همچو من است

همّت از بادِ سحر می‌طلبم گر ببرد

خبر از من به رفیقی که به طَرفِ چمن است

فکری ای هم‌وطنان در رَهِ آزادیِ خویش

[...]

عارف قزوینی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹

 

آنکس آگه ز پریشانی احوال من است

که چو من بستهٔ آنزلف شکن در شکن است

بار افکند به زلفش دلم از بهر غریب

هرکجا شب بسر دست درآید وطن است

ندهم تاری از آن طره اگر بخشندم

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode