شمارهٔ ۲ - فی رثاء ابی محمد المجتبی علیه السلام
هرکه آشفتهدل و سوختهجان همچو من است
نکند میل چمن ور همه عالم چمن است
هر غم از دل به تماشای گلستان نرود
عالم اندر نظر غمزده بیتالحزن است
نه هر آشفته بود شیفتۀ روی نگار
نه پریشانیاش از زلف شکن در شکن است
گوش جان نالهٔ قمریصفتی میطلبد
نه پی زمزمهٔ بلبل شیرینسخن است
من نجویم لب جو کآب من آتشصفت است
سبزه و روی نکو خضرت وجه حسن است
جز حسن قطب ز من مرکز پرگار محن
کس ندیدم که با نزاع محن ممتحن است
نقطه دائره و خطۀ تسلیم و رضا
نوح طوفان بلا یوسف مصر محن است
راستی فُلک و فَلک همچو حبابیست بر آب
کشتی حلم وی آنجای که لنگر فکن است
به که نالم که سلیمان جهان خانهنشین
خاتم مملکت دین به کف اهرمن است
شده از سودۀ الماس، زمرد لعلش
سبز پوش از اثر زهر گل یاسمن است
آنکه چون روح بسیط است در این جسم محیط
زهر کین در تن او همچو روان در بدن است
شاهد لم یزلی شمع شبستان وجود
پارههای جگر و خون دلش در لگن است
ناوک خصم بر او از اثر دست و زبان
بر دل و بر بدن و بر جگر و بر کفن است
کعبه بتخانه و صاحب حرم از وی محروم
جای سلطان هما مسکن زاغ و زغن است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به حالتی از درد و غم اشاره میکند که احساسات او را دربرگرفته است. او با اشاره به زیباییهای طبیعت و گلستان، میگوید که حتی در میان زیباییها، دل او در غم و اندوه غرق است. او معتقد است که نه هر آشفتهدلی عاشق زیباییهاست و گاهی بیقراری انسان به دلیل مشکلات دیگری است.
سپس شاعر به سختیها و محن زندگی اشاره میکند و بیان میکند که هر کس در زندگی خود با چالشها روبرو میشود. او به قیاس حوادث زندگی با طوفانی میپردازد که نوح را به یاد میآورد و میگوید که انسان باید با صبر و شکیبایی بر این شرایط غلبه کند.
او همچنین به تضادهای اجتماعی و نابرابریها اشاره میکند و حس میکند که سلاطین و قدرتمندان در حقیقت در چنگال مشکلاتاند. شاعر در پایان با تعبیراتی پر از اندوه، از درد و رنجهایی سخن میگوید که زندگی او را تحت تأثیر قرار داده است و به برقراری ارتباط با زیباییهای عالم و دلخوشیهای آن میپردازد، هرچند که قلبش در عذاب است.
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش آشفته و جانش سوخته است مانند من، هیچ تمایلی به گلزار ندارد، حتی اگر تمام دنیا از گلزار باشد.
هوش مصنوعی: هر غمی که از دل بیرون نمیرود، نشاندهنده این است که دنیا در نظر غمگین و دلتنگ است و به مانند مکانی پر از غم و اندوه به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: هر کسی که حالت آشفته و پریشان دارد، به خاطر عشق به زیباییها نیست و این بلبشو ناشی از زلفهای پیچ در پیچ و سردرگمی نیست.
هوش مصنوعی: گوش دل، به صدای غمناک و زاری پرندهای شبیه قمری نیاز دارد و نه به آهنگهای دلنواز بلبل که سخنهای شیرین میگوید.
هوش مصنوعی: من به دنبال چشمهای هستم که آب آن خاصیت آتشین دارد و زیبایی چهرهام مانند سبزه و رنگ و بوی آن خوش است.
هوش مصنوعی: جز زیبایی حسن، کسی را در مرکز سختیها ندیدم که با چالشهای زندگی دست و پنجه نرم کند.
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم این اشاره دارد که نقطه، نماد پایان یا مشخصهای از یک شکل است، در حالی که تسلیم و پذیرش در برابر مشکلات همچون طوفان نوح و مصیبتهای یوسف، بخشی از تجربیات انسانی است. به عبارت دیگر، این مشکلات و چالشها میتوانند به ما درسی از تسلیم و رضا بدهند.
هوش مصنوعی: حقیقت این است که زندگی و جهان مانند حبابی بر روی آب است و شخصیتی که دارای صبر و بردباری است، در جایی که لنگر میاندازد، معنای واقعی خود را پیدا میکند.
هوش مصنوعی: به چه کسی شکایت کنم وقتی که سلیمان، پادشاه بزرگ که صاحب قدرت و عظمت بود، اکنون در دنیا به تنهایی در گوشهای نشسته و قدرت رنج و سختی به دست نیروی شر افتاده است؟
هوش مصنوعی: زمردی که درخشش و زیبایی خاصی دارد، به خاطر خاصیت زهرآگین گل یاسمن رنگ سبز خود را به دست آورده است.
هوش مصنوعی: شخصی که مانند روحی است آزاد و وسیع در این بدن محدود، به مانند اینکه زهر دشمنی در وجودش جاری است، احساسات و کیفتی منفی در شخصیت او نفوذ کرده است.
هوش مصنوعی: عاشق همیشگی و بینظیر، منبع نور و روشنایی در زندگیاش، درد و رنجهایش را همچون قطرات خون دل در ظرفی جمع کرده است.
هوش مصنوعی: ناوک دشمن به شکل اثرات دست و زبان بر دل، بدن، جگر و کفن او نمایان است.
هوش مصنوعی: کعبه جایی برای پرستش بتها شده و کسی که صاحب این مکان مقدس است از آن محروم شده است. در حالی که مکان سلطان، جایی است که پرندگان زاغ و زغن در آن سکنی دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باد صبح است که مشاطه جعد چمن است
یا دم عیسی پیوند نسیم سمن است
نکهت نافه مشگ است نه نافه است نه مشگ
اثر آه جگر سوخته ای همچو من است
نفس سرد گرم رو از بهر چراست؟
[...]
یارب این بوی خوش سنبل و گل با سمن است
یا نسیمی ز سر چار سوی یاسمن است
یا بخور کله تافته شمشاد است
با بخار رخ افروخته نسترن است
مگر این موسم خندیدن باغ ارم است
[...]
دوش آمد بَرِ من آنکه شب افروز منست
آمدن باری اگر در دو جهان آمدنست
آنکه سرسبزی خاکست و گهربخش فلک
چاشنی بخش وطنهاست اگر بیوطنست
در کف عقل نهد شمع که بِستان و بیا
[...]
یا رب این نکهت جانپرور مشک ختن است
یا دم غالیه زلف دلارام من است
نفس روح فزا میدمد از طرف چمن
یا صبا لخلخه جنبان گل و یاسمن است
این چه باد است که برخاست بفراشی باغ
[...]
تا ز مشک ختنت، دایره بر نسترن است
سبزهٔ خط تو آرایش برگ سمن است
از دل مشک و سمن گرد برآورد، زرشک
گرد مشک تو که برگرد گل و نسترن است
زره جعد تو را حلقه مشکین گره است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.