گنجور

 
فروغی بسطامی

همه جا جلوهٔ آن صاحب وجه حسن است

همه کس بستهٔ آن زلف شکن بر شکن است

رخ افروخته‌اش خجلت ماه فلک است

قد افراخته‌اش غیرت سرو چمن است

بهر قربانی آن چشم سیه باید ریخت

خون هر آهوی مشکین که به دشت ختن است

گر نیارد به نظر سیم سرشکم نه عجب

زان که سیمین بر و سیمین تن و سیمین ذقن است

ترسم آخر ننهد پا به سر تربت من

بس که در هر قدمش کشتهٔ خونین کفن است

تا رقیب از لب او کام‌روا شد گفتم

خاتم دست سلیمان به کف اهرمن است

نه ازین پیش توان با سخن دشمن ساخت

نه مرا با دهن دوست مجال سخن است

خسرو از رشک شکر خون به دل شیرین کرد

تا خبر شد که چه‌ها در نظر کوه‌کن است

جستم از خیل عرب واقعهٔ مجنون را

لیلی از خیمه برون تاخت که مجنون من است

گوشهٔ چشم بتی زد ره دین و دل من

نازم این فتنه که هم رهزن و هم راهزن است

در همه شهر شدم شهره به شیرین سخنی

تا لبم بر لب آن خسرو شیرین دهن است

یک تجلی همه را سوخت فروغی امشب

مگر آن شمع فروزنده در این انجمن است

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مجیرالدین بیلقانی

باد صبح است که مشاطه جعد چمن است

یا دم عیسی پیوند نسیم سمن است

نکهت نافه مشگ است نه نافه است نه مشگ

اثر آه جگر سوخته ای همچو من است

نفس سرد گرم رو از بهر چراست؟

[...]

سید حسن غزنوی

یارب این بوی خوش سنبل و گل با سمن است

یا نسیمی ز سر چار سوی یاسمن است

یا بخور کله تافته شمشاد است

با بخار رخ افروخته نسترن است

مگر این موسم خندیدن باغ ارم است

[...]

مولانا

دوش آمد بَرِ من آنکه شب افروز منست

آمدن باری اگر در دو جهان آمدنست

آنکه سرسبزی خاک‌ست و گهربخش فلک

چاشنی بخش وطن‌هاست اگر بی‌وطنست

در کف عقل نهد شمع که بِستان و بیا

[...]

ابن یمین

یا رب این نکهت جانپرور مشک ختن است

یا دم غالیه زلف دلارام من است

نفس روح فزا میدمد از طرف چمن

یا صبا لخلخه جنبان گل و یاسمن است

این چه باد است که برخاست بفراشی باغ

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
سلمان ساوجی

تا ز مشک ختنت، دایره بر نسترن است

سبزهٔ خط تو آرایش برگ سمن است

از دل مشک و سمن گرد برآورد، زرشک

گرد مشک تو که برگرد گل و نسترن است

زره جعد تو را حلقه مشکین گره است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سلمان ساوجی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه