گنجور

نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۱ - (قصیده آفاق وانفس)

 

نیست پوشیده بر اهل خرد و استبصار

زانکه(الناس لباس) است کلام اخیار

ای که از اطعمه سیری زپی البسه رو

که تن از رخت عزیز است و شکم پرور خوار

خور شست و کنش و پوشش و ارباب تمیز

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۷۹ - شیخ کمال الدین خجندی فرماید

 

چهره ام دیده چه حاصل که بخون کرد نکار

که برون نقش ونگارست و درون ناله زار

گور ظلم نگر از رخت پر از نقش و نکار

که برون نقش و نگارست و درون ناله زار

در صف زخت که عنبر چه بود صدرنشین

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۸۰ - وله ایضا

 

دست تا چند نهادن به شکاف دستار

ادب آن دان که نکاوند بزرگان بسیار

بایدت گنبد دستاری چنان محکم بست

که به هم بر نشود گرچه بیفتد زمنار

تا خداوند ببخشد ز نُوَم دستی رخت

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » مناظرهٔ طعام و لباس » بخش ۴ - قصه دزد رخت را بشنو

 

درزیش درزی معنی و خرد استادست

رنگرز دست خیالست و تفکر قصار

نظام قاری
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳

 

دل کریم توام در دل افکند این ظن

که بارد از کرمت بر سرم در شهوار

شود امید مرا هم دل تو حاجت بخش

که پاشیم گهر القصه بر سر و دینار

مبین درین که رهی بر ستوده خود راز انک

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳

 

دل کریم توام در دل افکند این ظن

که بارد از کرمت بر سرم در شهوار

شود امید مرا هم دل تو حاجت بخش

که پاشیم گهر القصه بر سر و دینار

مبین درین که رهی بر ستوده خود راز انک

[...]

اهلی شیرازی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » ترکیب بند

 

گفتم ای سیمبر سرو قد لاله عذار

مایل ظلم مشو جور مکن بر من زار

اثر خوب ندارد روش بی رحمی

رحم کن رحم که از عمر شوی برخوردار

مردم چشم مرا غرقه خوناب مکن

[...]

فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » ترکیب بند

 

کار صورت همه فانیست ازو دل بردار

گر بقا می طلبی دامن معنی بکف آر

فضولی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۵

 

تا به سر منزل چشمم کنی ای سرو گذار

اشک من می‌کند این خانه به صد رنگ نگار

تنگ دل تا نشوی در دل تنگم زد و چشم

غرفه‌ها ساخته‌ام بهر تو از گوشه کنار

گر کنی سیر کنان روی بصورت خانه

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - ایضا در مدح شاه‌زاده پریخان خانم فرماید

 

گشت در مهد گران جنبش دهر آخر کار

خوش خوش از خواب گراندیدهٔ بختم بیدار

ادهم واشهب پدرام شب و روز شدند

زیر ران امل از رایض صبرم رهوار

داروی صبر که بس دیر اثر بود آخر

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۷ - در مدح شاهزاده پریخان خانم بنت شاه طهماسب صفوی

 

دارم از گلشن ایام درین فصل بهار

آن قدر داغ که بیرون ز حسابست و شمار

اولین داغ تف آتش و بیداد سپهر

کز تر و خشک من زار برآورده دمار

داغ دیگر روش طالع کج‌رو که شود

[...]

محتشم کاشانی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷ - قصیده

 

باز وقت است که از آمدن باد بهار

بشکفد غنچه و گل خیمه زند در گلزار

آید از مهد زمین طفل نباتی بیرون

دایهٔ ابر دهد پرورش او به کنار

دفتر شکوهٔ گل مرغ چمن بگشاید

[...]

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸ - قصیده

 

ای فلک چند ز بیداد تو بینم آزار

من خود آزرده دلم با دل خویشم بگذار

چند ما را ز جفای تو دود اشک به روی

ما به روی تو نیاریم تو خود شرم بدار

از جفاگر غرضت ریختن خون من است

[...]

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » ترکیبات » سوگواری بر مرگ دوست

 

یاد و سد یاد از آن عهد که در صحبت یار

خاطری داشتم از عیش جهان بر خوردار

نه مرا چهره‌ای از اشک مصیبت خونین

نه مرا سینه‌ای از ناخن حسرت افکار

خاطری داشتم القصه چو خرم باغی

[...]

وحشی بافقی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - در مدح اسلام خان

 

مژده، ای خانه خرابان که رگ ابر بهار

پی آبادی دنیاست طناب معمار

ابر از بس سر معموری عالم دارد

چمن آینه را ریخته رنگ از زنگار

حلقه ی گوش شود، گوش دگر خوبان را

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۵۹

 

نیست بی خار درین بادیه یک آبله وار

پای فرسوده چه گل چیند ازین نشترزار؟

رفرف موج درین بحر به ساحل نرسید

کشتی ما چه خیال است که آید به کنار

در گرانجان نکند پند و نصیحت تأثیر

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۶۰

 

باد دستانه مکن خرج نفس رازنهار

که برآردنفسی رازجگر صبح دوبار

به صدف بازنگردد گوهرازدامن بحر

مهر ازاین حقه گوهر به تأمل بردار

دل اگر تیره نخواهی بسخن لب مگشا

[...]

صائب تبریزی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۷ - دامان رقیب

 

دوش آمد به صدا آن لب شیرین‌گفتار

بارها کرد به قصاب همین را تکرار

که در این خانه ره غیر بود یا اغیار

حافظا در دل تنگت چو فرود آید یار

قصاب کاشانی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۲

 

بی صفت گر شود این جان علایق آثار

سایهٔ سر نکنم جز الف قامت یار

هر نفس دل به تو راه دگری می یابد

چارهٔ کوی تو بیرون بود از حد شمار

بحر را کشتی ما موج صفت می گردد

[...]

سعیدا
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸

 

قسمتم کاش به آن کوی کشد دیگر بار

که از آن مرحله من دل‌نگران بستم بار

به تو محتاج چنانم که فقیری به درم

به تو مشتاق چنانم که غریقی به کنار

بی‌تو بر سینه زنم هرچه درین ناحیه سنگ

[...]

طبیب اصفهانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
sunny dark_mode