گنجور

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹ - در مرثیهٔ سیدالسادات مجدالدین ابی‌طالب‌بن نعمه

 

شهر پرفتنه و پر مشغله و پر غوغاست

سید و صدر جهان بار ندادست کجاست

دیر شد دیر که خورشید فلک روی نمود

چیست امروز که خورشید زمین ناپیداست

بارگاهش ز بزرگان و ز اعیان پر شد

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ - در صفت خزان و مدح ناصرالدین ابوالفتح طاهر

 

روز می خوردن و شادی و نشاط و طرب است

ناف هفته است اگر غرهٔ ماه رجب است

برگ‌ریزان به همه حال فرو باید ریخت

به قدح آنچه از او برگ و نوای طرب است

مادر باغ سترون شد و زادن بگذاشت

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در مدح ملکان غور شهاب‌الدین و ناصرالدین حسن محمود

 

عرصهٔ مملکت غور چه نامحدودست

که در آن عرصه چنان لشکر نامعدودست

رونق ملک سلیمان پیمبر دارد

عرق سلطان چه عجب کز نسب داودست

چشم بد دور که بس منتظم است آن دولت

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰ - در مدح خاقان اعظم سلطان سنجر

 

ملک اکنون شرف و مرتبه و نام گرفت

که جهان زیر نگین ملک آرام گرفت

خسرو اعظم دارای عجم وراث جم

که ازو رسم جم و ملک عجم نام گرفت

سایهٔ یزدان کز تابش خورشید سپهر

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۰ - از زبان اهل خراسان به خاقان سمرقند رکن‌الدین قلج طمغاج خان پسرخواندهٔ سلطان سنجر

 

به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر

نامهٔ اهل خراسان به بر خاقان بر

نامه‌ای مطلع آن رنج تن و آفت جان

نامه‌ای مقطع آن درد دل و سوز جگر

نامه‌ای بر رقمش آه عزیزان پیدا

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۸ - در مدح مجدالدین ابوالحسن عمرانی

 

دی چون بشکست شهنشاه فلک نوبت بار

وز سراپردهٔ شب گرد جهان کرد حصار

روی بنمود مه عید به شکلی که کشند

قوسی از زر طلی بر کره‌ای از زنگار

جرم او قابل و مقبولش از آن سو تاثیر

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۱ - در مدح صاحب سعید جلال‌الوزرا عمربن مخلص

 

هندویی کز مژگان کرد مرا لاله قطار

سوخت از آتش غم جان مرا هندووار

لاله راندن به دم و سوختن اندر آتش

هندوان دست ببردند بدین هر دو نگار

هندوانه دو عمل پیش گرفت او یارب

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۴ - در مدح امیر ناصرالدین قتلغ شاه

 

شب و شمع و شکر و بوی گل و باد بهار

می و معشوق و دف و رود و نی و بوس و کنار

سبزه و آب گل‌افشان و صبوحی در باغ

نالهٔ بلبل و آواز بت سیم عذار

خوش بود خاصه کسی را که توانایی هست

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۳ - در مدح و تهنیت خدام صاحب ناصرالدین طاهربن المظفر هنگام باز آمدن از زمین غور به جانب هراة

 

موکب عالی دستور جهان آمد باز

به سعادت به مقر شرف و عزت و ناز

جاودان در کنف خیر و سعادت بادا

موکبش تا به سعادت رود و آید باز

صاحب و صدر زمین ناصر دین آنکه قضا

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۴ - در عذر کم‌خدمتی ومدح امیر مودود احمد عصمی

 

زندگانی ولی نعمت من باد دراز

در مزید شرف و دولت و پیروزی و ناز

باد معلوم خداوند که من بنده همی

نیستم جمله حقیقت چو نیم جمله مجاز

از موالید جهانم من و در کل جهان

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۷ - در مدح ناصرالدین طاهر و وصف ربیع

 

جرم خورشید چو از حوت درآید به حمل

اشهب روز کند ادهم شب را ارجل

کوه را از مدت سایهٔ ابر و نم شب

پر طرایف شود اطراف چه هامون و چه تل

سبزه چون دست به هم درزند اندر صحرا

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۹ - دشمنان از وی دروغی گفته بودند خلوص خود و عذر مخدوم را گوید

 

ای ترا کرده خداوند خدای متعال

داده جان و خرد و جاه و جوانی و جمال

حق آنرا که زبر دست جهانی کردت

که مرا بیهده بی‌جرمی در پای ممال

بکرم یک سخن بنده تامل فرمای

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۲ - در مدح ناصرالدین طاهر و تهنیت رمضان و تحویل حمل

 

سایه افکند مه روزه و روز تحویل

روز مسعود مبارک مه میمون جلیل

سایه‌ای نه که شود از رخ خورشید خجل

سایه‌ای نه که بود بر در خورشید ذلیل

سایه‌ای کز مدد مد سوادش دادست

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۶ - در تهنیت ماه رمضان و مدح مجد الدین ابوالحسن عمرانی

 

مرحبا نو شدن و آمدن عید صیام

حبذا واسطهٔ عقد شهور و ایام

خرم و فرخ و میمون و مبارک بادا

بر خداوند من آن صدر کرم فخر کرام

مجد دین بوالحسن عمرانی آنکه به جود

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۵ - در مدح جلال‌الوزرا مجدالدین علی

 

ای جهان خاتم جان‌بخش ترا زیر نگین

آسمان را ز جمال تو نظر سوی زمین

طیره از طرهٔ خوشبوی تو عطار ختن

خجل از عارض نیکوی تو صورتگر چین

حسن روی تو نماینده‌ترست از طاوس

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۶ - در مدح فیروزشاه عادل و وصف الحال رفتن به ترمد و ستایش سلطان‌السادة سید ترمد

 

حبذا بخت مساعد که سوی حضرت شاه

مردمی کرد و رهم داد پس از چندین گاه

بعد ما کز سر حسرت همه روز افکندی

سخن رفتن و نارفتن من در افواه

اندر آمد ز در حجرهٔ من صبحدمی

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۲ - در مدح سیدالسادات جعفر علوی

 

ای به درگاه تو بر قصه‌رسان صاحب ری

ره‌نشین سر کوی کرمت حاتم طی

اختران در هوس پایهٔ اعلای سپهر

سوی ایوان تو آورده به علیین پی

و آسمان در طلب واسطهٔ عقد نجوم

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۴ - در صفت قصر و باغ منصوریه و مدح ناصرالدین طاهر

 

ویحک ای صورت منصوریه باغی و سرای

یا بهشتی که به دنیات فرستاد خدای

گر به عینه نه بهشتی نه جهانی که جهان

عمر کاهست و تو برعکس جهان عمرفزای

نیلگون برکهٔ عنبر گل بسد عرقت

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۵ - در مدح فخرالسادة مجدالدین ابوطالب نعمه

 

آخر ای قوم نه از بهر من از بهر خدای

دست گیرید مرا زین فلک بی‌سروپای

حال من بنده به وجهی که توان کشف کنید

بر خداوند من آن صورت تایید خدای

عالم مجد که بر بار خدایان ملکست

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۲ - مدح خاقان اعظم رکن‌الدین قلج طفغاج خان

 

ای ترا گشته مسخر حشم دیو و پری

کوش تا آب سلیمان پیمبر نبری

زانکه در نسبت ملک تو که باقی بادا

هست امروز همان رتبت پیغامبری

تویی آن سایهٔ یزدان که شب چتر تو کرد

[...]

انوری
 
 
۱
۲
sunny dark_mode