گنجور

عطار » منطق‌الطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص

 

هر نظر کز حق بسوی او رسید

کوکبی گشت و طلب آمد پدید

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در نعت رسول » حکایت مادری که فرزندش در آب افتاد

 

خواست شد در ناو مادر کان بدید

شد سوی درز آب حالی برکشید

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت صعوه » حکایت صعوه

 

در وصال او چو نتوانم رسید

بر محالی راه نتوانم برید

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

چون خبر نزدیک ترسایان رسید

کآن چنان شیخی ره ایشان گزید،

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

بعد از آن اصحاب را گفت آن مرید

گر شما را کار بودی بر مزید

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت خونیی که به بهشت رفت

 

از کجا این منزلت آمد پدید

زانچ تو کردی بدین نتوان رسید

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت شیخ نوقانی

 

شادمان شد نفس او کان زر بدید

رفت سوی نانوا و نان خرید

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت دیوانه‌ای برهنه که جبه‌ای ژنده به او بخشیدند

 

چون پس از عمری به مقصودی رسید

عین حسرت گشت و مقصودی ندید

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت بازاریی که سرای زرنگار کرد

 

روز دعوت ، مرد بی‌خود می‌دوید

از قضا دیوانه‌ای او را بدید

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مردی گران جان که در بیابان به درویشی رسید

 

بس سبک مردی گران جان می‌دوید

در بیابانی به درویشی رسید

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » گفتار جنید دربارهٔ خوشدلی

 

سایلی بنشست در پیش جنید

گفت ای صید خدا، بی هیچ قید

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت خفاشی که به طلب خورشید پرواز می‌کرد

 

گفت باکی نیست، می‌خواهم پرید

تا ازین کارم چه نقش آید پدید

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت خواجه‌ای که بایزید و ترمذی را در خواب دید

 

کان همه پیران و آن چندان مرید

خواستند از ما برون از بایزید

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت غلامان عمید خراسان و دیوانهٔ ژنده‌پوش

 

در خراسان بود دولت بر مزید

زانک پیدا شد خراسان را عمید

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت غلامان عمید خراسان و دیوانهٔ ژنده‌پوش

 

گفت ای دارندهٔ عرش مجید

بنده پروردن بیاموز از عمید

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » گفتهٔ واسطی که گذارش بر گور جهودان افتاد

 

این سخن از وی کس قاضی شنید

خشمگین او را بر قاضی کشید

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » پاسخ بایزید به نکیر و منکر

 

چون برفت از دار دنیا بایزید

دید در خوابش مگر آن شب مرید

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت شیخ بوبکر نشابوری که خرش بر لاف زدن او بادی رها کرد

 

شیخ را زان باد حالت شد پدید

نعره‌ای زد، جامه بر هم می‌درید

عطار
 
 
۱
۲
۳
۱۳
sunny dark_mode