سایلی بنشست در پیش جنید
گفت ای صید خدا، بی هیچ قید
خوش دلی مرد کی حاصل بود
گفت آن ساعت که او در دل بود
تا که ندهد دست وصل پادشاه
پای مرد تست ناکامی راه
ذره را سرگشتگی بینم صواب
زانک او را نیست تاب آفتاب
ذره گر صد بار غرق خون شود
کی از آن سرگشتگی بیرون شود
ذره تا ذره بود ذره بود
هرک گوید نیست، او غره بود
گر بگردانند او را آن نه اوست
ذره است و چشمهٔ رخشان نه اوست
هرک او از ذره برخیزد نخست
اصل او هم ذرهای باشد درست
گر به کل گم گشت در خورشید او
هم بود یک ذره تا جاوید او
ذره گر بس نیک و گر بس بد بود
گرچه عمری تگ زند در خود بود
میروی ای ذره چون مستی خراب
تا تو در گشتی شوی با آفتاب
صبر دارم، ای چو ذره بیقرار
تا تو عجز خودببینی آشکار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.