مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹ - گمان بردن کاروانیان که بهیمهٔ صوفی رنجورست
بر زبان نام حق و، در جان او
گَندها از فکر بی ایمان او
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹ - گمان بردن کاروانیان که بهیمهٔ صوفی رنجورست
گر یکی گویی تو در میدان او
گرد بر میگرد از چوگان او
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۶۴ - باز جواب گفتن ابلیس معاویه را
خود اگر کفرست و گر ایمان او
دستباف حضرتست و آن او
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳ - بقیهٔ قصهٔ متعرضان پیلبچگان
در عذاب منکرست آن جان او
گزدُم غم در دل غمدان او
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۳ - متهم کردن آن شیخ را با دزدان وبریدن دستش را
من شکستم حرمت ایمان او
پس یمینم برد دادستان او
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۹ - مشک آن غلام ازغیب پر آب کردن بمعجزه و آن غلام سیاه را سپیدرو کردن باذن الله تعالی
آن سیه حیران شد از برهان او
میدمید از لامکان ایمان او
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۱ - عزم کردن آن وکیل ازعشق کی رجوع کند به بخارا لاابالیوار
فرقت صدر جهان در جان او
پاره پاره کرده بود ارکان او
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۴۴ - بقیهٔ عمارت کردن سلیمان علیهالسلام مسجد اقصی را به تعلیم و وحی خدا جهت حکمتهایی کی او داند و معاونت ملایکه و دیو و پری و آدمی آشکارا
آزمایش چون نماید جان او
کند گردد ز آزمون دندان او
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۳ - مثل آوردن اشتر در بیان آنک در مخبر دولتی فر و اثر آن چون نبینی جای متهم داشتن باشد کی او مقلدست در آن
بلک تقلیدست آن ایمان او
روی ایمان را ندیده جان او
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۱۳ - حکایت شیخ محمد سررزی غزنوی قدس الله سره
سیف و خنجر چون علی ریحان او
نرگس و نسرین عدوی جان او
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۲۹ - مثل شیطان بر در رحمان
مُلک، مُلکِ اوست فرمان آنِ او
کمترین سگ بر در آن شیطان او
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۳۳ - حکایت هم در جواب جبری و اثبات اختیار و صحت امر و نهی و بیان آنک عذر جبری در هیچ ملتی و در هیچ دینی مقبول نیست و موجب خلاص نیست از سزای آن کار کی کرده است چنانک خلاص نیافت ابلیس جبری بدان کی گفت بما اغویتنی والقلیل یدل علی الکثیر
چوب حق و پشت و پهلو آن او
من غلام و آلت فرمان او
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲ - سؤال سایل از مرغی کی بر سر ربض شهری نشسته باشد سر او فاضلترست و عزیزتر و شریفتر و مکرمتر یا دم او و جواب دادن واعظ سایل را به قدر فهم او
صد هزاران آفرین بر جان او
بر قدوم و دور فرزندان او
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۲۵ - مکرر کردن برادران پند دادن بزرگین را و تاب ناآوردن او آن پند را و در رمیدن او ازیشان شیدا و بیخود رفتن و خود را در بارگاه پادشاه انداختن بیدستوری خواستن لیک از فرط عشق و محبت نه از گستاخی و لاابالی الی آخره
با تواتر نیست قانع جان او
بل ز چشم دل رسد ایقان او
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۲۷ - رفتن قاضی به خانهٔ زن جوحی و حلقه زدن جوحی به خشم بر در و گریختن قاضی در صندوقی الی آخره
ذوق آزادی ندیده جان او
هست صندوق صور میدان او
حسینی » کنز الرموز » بخش ۱ - بسم اللّه الرحمن الرحیم
کفر و ایمان عرصه میدان او
گوی دلها درخم چوگان او
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٢١
چرخ دولابیست پنداری جهان
بر مثال کوزه ها خلقان او
فرقه ئی سر سوی بالا میروند
دامنی پر نعمت از احسان او
باز جمعی را ز بالا بر نشیب
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۵ - در مدح پادشاه دین پناه ظل الله فی الارضین علی مفارق الضعفاء و المساکین
ملک هستی فسحت میدان او
گوی گردون در خم چوگان او
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۲ - مناجات و استدعا به متابعت امر ادعونی استجب لکم و اشارت به بعضی از احوال و اطوار صوری و معنوی سالکان راه طریقت کثرهم اللّه تعالی بین الانام
مست جام عشق گردان جان او
خلق را با بهره کن از خوان او