عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶
سر به سر از لطف جانی ساقیا
خوشتر از جان چیست؟ آنی ساقیا
میل جانها جمله سوی روی توست
رو، که شیرین دلستانی ساقیا
زان به چشم من درآیی هر زمان
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱
مهر مهر دلبری بر جان ماست
جان ما در حضرت جانان ماست
پیش او از درد مینالم ولیک
درد آن دلدار ما درمان ماست
بس عجب نبود که سودایی شوم
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹
در سرم عشق تو سودایی خوش است
در دلم شوقت تمنایی خوش است
ناله و فریاد من هر نیمشب
بر در وصلت تقاضایی خوش است
تا نپنداری که بیروی خوشت
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳
کی ببینم چهرهٔ زیبای دوست؟
کی ببوسم لعل شکرخای دوست؟
کی درآویزم به دام زلف یار؟
کی نهم یک لحظه سر بر پای دوست؟
کی برافشانم به روی دوست جان؟
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸
عشق سیمرغ است، کو را دام نیست
در دو عالم زو نشان و نام نیست
پی به کوی او همانا کس نبرد
کاندر آن صحرا نشان گام نیست
در بهشت وصل جانافزای او
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹
دل، که دائم عشق میورزید، رفت
گفتمش: جانا مرو، نشنید، رفت
هر کجا بوی دلارامی شنید
یا رخ خوبِ نگاری دید، رفت
هرکجا شکّرلبی دشنام داد
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱
باز هجر یار دامانم گرفت
باز دست غم گریبانم گرفت
چنگ در دامان وصلش میزدم
هجرش اندر تاخت، دامانم گرفت
جان ز تن از غصه بیرون خواست شد
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶
عشق شوری در نهاد ما نهاد
جان ما در بوتهٔ سودا نهاد
گفتگویی در زبان ما فکند
جستجویی در درون ما نهاد
داستان دلبران آغاز کرد
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷
عشق شوقی در نهاد ما نهاد
جان ما را در کف غوغا نهاد
فتنهای انگیخت، شوری درفکند
در سرا و شهر ما چون پا نهاد
جای خالی یافت از غوغا و شور
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸
بر من، ای دل، بند جان نتوان نهاد
شور در دیوانگان نتوان نهاد
های و هویی در فلک نتوان فکند
شر و شوری در جهان نتوان نهاد
چون پریشانی سر زلفت کند
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹
بیرخت جان در میان نتوان نهاد
بییقین پا بر گمان نتوان نهاد
جان بباید داد و بستد بوسهای
بیکنارت در میان نتوان نهاد
نیمجانی دارم از تو یادگار
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳
یاد آن شیرین پسر خواهیم کرد
کام جان را پرشکر خواهیم کرد
دامن از اغیار در خواهیم چید
سر ز جیب یار بر خواهیم کرد
آفتاب روی او خواهیم دید
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵
دیدهٔ بختم، دریغا کور شد
دل نمرده، زنده اندر گور شد
دست گیر ای دوست این بخت مرا
تا نبیند دشمنم کو کور شد
بارگاه دل، که بودی جای تو
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳
هر که او دعوی مستی میکند
آشکارا بتپرستی میکند
هستی آن را میسزد کز نیستی
هر نفس صدگونه هستی میکند
هر که از خاک درش رفعت نیافت
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶
تا کی از ما یار ما پنهان بود؟
چشم ما تا کی چنین گریان بود؟
تا کی از وصلش نصیب بخت ما
محنت و درد دل و هجران بود؟
این چنین کز یار دور افتادهام
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹
اندرین ره هر که او یکتا شود
گنج معنی در دلش پیدا شود
جز جمال خود نبیند در جهان
اندرین ره هر که او بینا شود
قطره کز دریا برون آید همی
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶
سر به سر از لطف جانی ای پسر
خوشتر از جان چیست؟ آنی ای پسر
میل دلها جمله سوی روی توست
رو که شیرین دلستانی ای پسر
زان به چشم من درآیی هر زمان
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷
آب حیوان است، آن لب، یا شکر؟
یا سرشته آب حیوان با شکر؟
نی خطا گفتم: کجا لذت دهد
آب حیوان پیش آن لب یا شکر؟
کس نگوید نوش جانها را نبات
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹
بر درت افتادهام خوار و حقیر
از کرم، افتادهای را دست گیر
دردمندم، بر من مسکین نگر
تا شود درد دلم درمان پذیر
از تو نگریزد دل من یک زمان
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱
بیدلی را بی سبب آزرده گیر
خاکساری را به خاک اسپرده گیر
خستهای از جور عشقت کشته دان
والهای از عشق رویت مرده گیر
گر چنین خواهی کشیدن تیغ غم
[...]