دیدهٔ بختم، دریغا کور شد
دل نمرده، زنده اندر گور شد
دست گیر ای دوست این بخت مرا
تا نبیند دشمنم کو کور شد
بارگاه دل، که بودی جای تو
بنگر اکنون جای مار و مور شد
بیلب شیرینت عمرم تلخ گشت
شوربختی بین که: عیشم شور شد
دل قوی بودم به امید تو، لیک
دل ندادی، خسته زان بینور شد
شور عشقت تا فتاد اندر جهان
چون دل من عالمی پر شور شد
عارت آمد از عراقی، لاجرم
بیتو، مسکین، بینوا و عور شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف درد و ناامیدی شاعر از دست دادن محبوبش میپردازد. شاعر احساس میکند که بختش کور شده و دلش هنوز زنده است، اما در غم فراغ محبوبش رنج میکشد. او از دوستش میخواهد که بختش را کمک کند تا دشمنش نتواند او را آزار دهد. حالا برعکس زمان حضور محبوب، جایگاه دلش پر از موریانهها و زشتیهاست. نبودن لب شیرین محبوب باعث تلخی زندگیاش شده و امیدش به عشق او از بین رفته است. شور عشق در دلش دنیایی از شوق و احساس را به وجود آورده، اما بدون محبوبش از شدت غم و فراق، احساس بیپناهی میکند. در نهایت، او به تصویر خود به عنوان انسانی مسکین و رنجکشیده اشاره میکند.
هوش مصنوعی: چشم بخت من، افسوس که نابینا شد. دل من که هنوز زنده است، در زیر خاک زندگی میکند.
هوش مصنوعی: ای دوست، دست من را بگیر و به من کمک کن تا بخت و اقبالم بهتر شود و دشمنانم نتوانند به من آسیب برسانند.
هوش مصنوعی: مکان قلب که زمانی خوش و آرامش بخش بود، اکنون به محلی پر از ناامیدی و مشکلات تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: بدون لبهای شیرین تو، زندگیام تلخ و ناگوار شده است. ببین چقدر بدبخت هستم که لذتم از زندگی از بین رفته است.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر امید تو قوی و پرانرژی بود، اما تو به من محبت و نوری ندی، در نتیجه دلم خسته و ناامید شد.
هوش مصنوعی: وقتی عشق تو در دنیا پیچید، دل من و همه عالم پر از شور و هیجان شد.
هوش مصنوعی: من از عراقی به خاطر تو شرمندهام، بنابراین بیتو، بیچاره، بیصدا و ناتوان شدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
برقع از خورشید رویش دور شد
ای عجب هر ذرهای صد حور شد
همچو خورشید از فروغ طلعتش
ذره ذره پای تا سر نور شد
جملهٔ روی زمین موسی گرفت
[...]
چون ترا ذکر و دعا دستور شد
زان دعا کردن دلت مغرور شد
زو به مردم صحن آن معمور شد
چشم این از مردمک پر نور شد
تا نقاب از مهر رویش دور شد
جمله ذرات غرق نور شد
حسن او در پرده ذرات کون
هم هویدا گشت و هم مستور شد
کعبه و مسجد ز رویش نور یافت
[...]
چون شب قدر از همه مستور شد
لاجرم، از پای تا سر نور شد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.