گنجور

 
عراقی

عشق شوری در نهاد ما نهاد

جان ما در بوتهٔ سودا نهاد

گفتگویی در زبان ما فکند

جستجویی در درون ما نهاد

داستان دلبران آغاز کرد

آرزویی در دل شیدا نهاد

رمزی از اسرار باده کشف کرد

راز مستان جمله بر صحرا نهاد

قصهٔ خوبان به نوعی باز گفت

کاتشی در پیر و در برنا نهاد

از خمستان جرعه‌ای بر خاک ریخت

جنبشی در آدم و حوا نهاد

عقل مجنون در کف لیلی سپرد

جان وامق در لب عذرا نهاد

دم به دم در هر لباسی رخ نمود

لحظه لحظه جای دیگر پا نهاد

چون نبود او را معین خانه‌ای

هر کجا جا دید، رخت آنجا نهاد

بر مثال خویشتن حرفی نوشت

نام آن حرف آدم و حوا نهاد

حسن را بر دیدهٔ خود جلوه داد

منتی بر عاشق شیدا نهاد

هم به چشم خود جمال خود بدید

تهمتی بر چشم نابینا نهاد

یک کرشمه کرد با خود، آنچنانک:

فتنه‌ای در پیر و در برنا نهاد

کام فرهاد و مراد ما همه

در لب شیرین شکرخا نهاد

بهر آشوب دل سوداییان

خال فتنه بر رخ زیبا نهاد

وز پی برک و نوای بلبلان

رنگ و بویی در گل رعنا نهاد

تا تماشای وصال خود کند

نور خود در دیدهٔ بینا نهاد

تا کمال علم او ظاهر شود

این همه اسرار بر صحرا نهاد

شور و غوغایی برآمد از جهان

حسن او چون دست در یغما نهاد

چون در آن غوغا عراقی را بدید

نام او سر دفتر غوغا نهاد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۴۶ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
عراقی

عشق شوقی در نهاد ما نهاد

جان ما را در کف غوغا نهاد

فتنه‌ای انگیخت، شوری درفکند

در سرا و شهر ما چون پا نهاد

جای خالی یافت از غوغا و شور

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

عاشقی کو سر به پای ما نهاد

روی خود در جنت المأوا نهاد

از سر دنیی و عقبی درگذشت

هر که پا با ما درین دریا نهاد

بر در میخانه هر کو بار یافت

[...]

رضاقلی خان هدایت

عشق شوری در نهاد ما نهاد

جان ما در بوتهٔ سودا نهاد

گفتگویی در زبانِ ما فکند

جستجویی در درون ما نهاد

دمبدم در هر لباسی رخ نمود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از رضاقلی خان هدایت
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

معرفی ترانه‌های دیگر