گنجور

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸ - تتبع شیخ

 

نیست یکدل کز جفای چشم او بیمار نیست

یا که چشمی کز غم دل تا سحر بیدار نیست

گرچه ناهمواری گردون برون از غایت است

در جفا چون آن مه بی مهر ناهموار نیست

وصل خاصان را بود کنج غم و مرغ دلم

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵

 

هرکه از درد و غم عشق تو دل افگارنیست

جان او را در مقام وصل جانان بار نیست

دل که از هر ذره خورشید جمال او ندید

عارف سریقین و سالک اطوار نیست

عاشقان را کی غم دنیا بود یا فکر دین

[...]

اسیری لاهیجی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷

 

هر که را معنی نمی خیزد ز دل گفتار نیست

نیست یک عارف که هم ساقی و هم خمار نیست

خار خار کوی یاری هست هر کس را دلیست

نشکفد هر گل که در پای دلش این خار نیست

سحر چشم بت به کارست و دعای برهمن

[...]

نظیری نیشابوری
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹

 

عشق ناوک ریز و یک مویم تهی از یار نیست

باورم باید که هر مویی ز یار افگار نیست

برهمن چون بست زنارم، مغان گفتند حیف

کاین زمان در کافرستان عرب زنار نیست

می تراود می به جام و جام می آید به لب

[...]

عرفی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴

 

راحتی دارم که با سودای عشقم کار نیست

ورجگر سوزی ندارم آهم آتشبار نیست

عندلیب ما بامید چه بندد آشیان

شبنم و گل را چه آمیزش درین گلزار نیست

گر وفا پیام نبندد روی گردان می شود

[...]

کلیم
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲

 

تار زلفت گر چو بخت تار با ما یار نیست

یک گره کمتر به دور افکن دلم دشوار نیست

میکنی دانسته گرمی تا بسوزم سینه را

گرمی خورشید بهر سوختن در کار نیست

من کجا و آرزوی سایه ی دیوار او

[...]

ابوالحسن فراهانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۸

 

(عشق عالمسوز را با حسن و ایمان کار نیست

گردن ما در کمند سبحه و زنار نیست)

سهل مشمر هیچ کاری را که در ملک وجود

هر چه آسان بشمری بر خویشتن دشوار نیست

گردن نظاره کوه طور بیجا می کشد

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۹

 

توبه همصحبتان بر خاطر ما بار نیست

راه امن بیخودی را کاروان در کار نیست

کاسه منصور خالی بود پرآوازه شد

ورنه در میخانه وحدت کسی هشیار نیست

در پس دیوار محرومی گریبان می درم

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۰

 

پاره های دل گران بر دیده خونبار نیست

جای در چشم است آن کس را که بر دل بار نیست

غافلان اندیشه از سنگ ملامت می کنند

ورنه کبک مست را پروایی از کهسار نیست

پرده خواب است ظلمت روشنایی دیده را

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۱

 

عشقبازی کار هر حلاج دعوی دار نیست

هر کمانی در خور طاق بلنددار نیست

شاخ طوبی سر فرو نارد به هر بی بال و پر

هر سر شوریده ای بالانشین دار نیست

پرده پوش خلق باش از صد بلا ایمن نشین

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۲

 

افسر زرین سر آزاده را در کار نیست

نقش عیب کاسه چینی است چون مودار نیست

باشد از تعبیر این خواب پریشان بی نیاز

اینقدر اندیشه در نظم جهان در کار نیست

مد احسان چون ندارد خامه شاخ بی بری است

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۳

 

گر نمی جوشیم با می از سر انکار نیست

غفلت سرشار ما را باعثی در کار نیست

می زند هر قطره باران چشمکی بر ساقیان

کاین چنین روزی چرا پیمانه ها سرشار نیست؟

می توان در سینه بی کینه من روی دید

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۴

 

رحمت ایزد نصیب مردم هشیار نیست

پیش ارباب کرم جرمی چو استغفار نیست

ریشه کرده است آشیان ما چو سنبل در چمن

بلبل ما را هوای رفتن از گلزار نیست

بوته خاری چو مجنون افسر خود می کنند

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۱۹

 

جز حریم دل کز آب و گل در او آثار نیست

رو به هر جانب که می آری به جز دیوار نیست

صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۷۷

 

عشق را چون شعله غیر از سوختن دربار نیست

هرکه شد ز اهل سلامت مرد این بازار نیست

کاش یک بار افتدش بر گلشن کویت گذر

آنکه گوید سرو را پا هست چون رفتار نیست؟

ماجرای عشق چندان هست کایشان را بس است

[...]

قدسی مشهدی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷

 

جان بجانان عرض کردن عاشقانرا عار نیست

مفلسانرا با کریمان کارها دشوار نیست

هر کسی را سوی حق از مسلکی ره میدهند

راه حق منصور را جز نردبان دار نیست

مستی جام هوا بنگر که غیر از جام دوست

[...]

فیض کاشانی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۸

 

عشق میدانی است کانجا غیر مردی کار نیست

چشم بر کردار باشد گوش بر گفتار نیست

تا شدم عاشق ندیدم یک نفس آسودگی

آفتاب عاشقان را سایة دیوار نیست

بخت بی‌باکانه هر سر می‌خرامد بی‌نقاب

[...]

فیاض لاهیجی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۷

 

همزبان بزم ما غیر از در و دیوار نیست

باده می نوشیم اما نشئه ای در کار نیست

حسرت بسیار دامنگیر و مطلب سخت کوش

هر قدم صدبار در راه تو مردن کار نیست

انتظار گرمی احباب کوه محنت است

[...]

اسیر شهرستانی
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۱۴۳ - خارکش

 

با نگار خارکش گفتم تو را اغیار نیست

گفت راه خانه سر کن هیچ گل بی خار نیست

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۶۰

 

خانه بر دوشیم ما را حاجت دستار نیست

پیکر ما را لباس تازه‌ای در کار نیست

سیدا ما را نظر بر دست دنیا دار نیست

چشم صایب چون صدف بر ابر گوهر بار نیست

سیدای نسفی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode