صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۸
ایکه نام آن صنم را در بر من میبری
باخبر شو نام بت پیش برهمن میبری
ایدل افتادی چو در دنبال آن سیمین ذقن
خویش دانستم سوی چاهم چو بیژن میبری
در حقیقت پهلوان عشقست ای دستان سرای
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۰
ای برادر چند دل آلودهٔ دنیا کنی
تا بکی خود را اسیر نفس بی پروا کنی
روزی فردای خودام روز میخواهی ز حق
لیک بهر توبه هیام روز را فردا کنی
بی عمل بودن مسلمان میتوان گر میتوان
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۴
داد از دست تو کاینسان دلربائی میکنی
چوندل از کف میربائی بیوفائی میکنی
کی کند بیگانه با بیگانه در بیگانگی
آنچه با هر آشنا در آشنائی میکنی
هر چه من از درد عشقت میشوم کاهیده تر
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۶۸ - تاریخ کتاب مصیبتنامهٔ شعرای انجمن دانشکدهٔ اصفهان
نازم اقدام جناب میرزا عباس خان
کانجمن شد مستدام از او به شهر اصفهان
همت والای او بنگر که در عهدی چنین
کز کمال و فضل بیزارند ابنای زمان
شعر را خوانند مهمل طعنه بر شاعر زنند
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۷۶ - تاریخ وفات محروم میرزا محمد جعفر شیرازی
جعفر آن کز بادهٔ وصل خدا سرشار شد
نور بود و از ریاضت مطلع الانوار شد
با وفا فرزند دلبند وفا سلطان فقر
کز وفای عهد نائل بر وصال یار شد
روز تاسوعا ز حق بشنیدام ر ارجعی
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۷۹ - تاریخ تعمیر مقبره حضرت شاه خلیل الله
خانقاه و مدفن پیر اجل سید خلیل
شد ز نو تعمیر از اقدام مردان جلیل
اهتمام شاه مونس خضر راه فقر گشت
در ره خیری چنین بس خیرخواهانرا دلیل
حضرت مولا بداردشان دو گیتی سرفراز
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۸۶ - تاریخ
سید عالی نسب آن حامد محمود نام
کز عبادت گشت نائل رحمت معبود را
رفت مسعود آنچنان کامد سعید از بطنام
اختر فیروز بین و طالع مسعود را
هفدهم روز از ربیع و عید مولود نبی
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۸۹ - تاریخ تعمیر استانهٔ مرحوم حاج سیدمحمد باقر
آنکه این مسجد زیمن همتش بر پا بود
تا قیامت آستانش قبلهٔ دلها بود
زین بنا باشد صفای باطن بانی پدید
باطن جنت بلی از ظاهرش پیدا بود
کرده آباد اینجهان و آن جهان را زین بنآ
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۹۹ - بمناسبت مراجعت جناب آقایام یرعباس نعمتاللهی
باد این بوی خوش از دشت ختا آورده است
نی ختا گفتم از آن زلف دوتا آورده است
چشم ما را سرمهئی آورده از خاک درش
راستی شرط محبت را بجا آورده است
درد و رنج و محنت و غم از بر ما بسته رخت
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۱۰۱ - در طلب صلح حقیقی
کی شود در نغمه آید بلبل بستان صلح
خستگان جنک را شادان کند ز اعلان صلح
عمر ما بگذشت چون مریخ در دوران جنک
خرم آنکو مشتر یوش زیست در دوران صلح
زانزمان کز دامن ما در کشیدستیم پای
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۱۰۳ - در تعریف خط پارسی
ای خطِ ایرانی ای خالِ جمالِ روزگار
وَه چه زیبایی و جانپرور چو خطّ و خالِ یار
به به ای آیینهٔ روشن که میسازی عیان
از ادیبانِ جهان چهرِ عروسِ ابتکار
حافظ و سعدی و فردوسی، نظامی، مولوی
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۱۰۷ - در تعریف زنده رود اصفهان در سال ۱۳۱۵ شمسی سروده شد
بر خلیج فارس زیبد افتخار زنده رود
زانکه شد منچستر ایران کنار زنده رود
ای صفاهان بر خود از این آبرومندی ببال
زانکه افزود اعتبارات ز اعتبار زندهرود
بس چراغ برق میگردد بشب پرتوفکن
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴ - قطعه در تعریف و توصیف بزرگان عرفان و ادب
هست عرفان و ادب ملکی که در آن مولوی
بر فراز تخت عزت پادشاهی میکند
سعدیاش باشد وزیر در امور مملکت
فکر و تدبیر از طریق خیرخواهی میکند
با سری پرشور فردوسی سپهسالار ملک
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۴ - قطعه
جبرئیل آمد بامر حضرت پروردگار
ذوالفقار آورد بهر حیدر دلدل سوار
گفت بهر تهنیت بین زمین و آسمان
لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۴ - قطعه
حرمت دهقان بود لازم اگرچه بنده را
آنکه جانش میدهد البته نانش میدهد
لیک دهقان در میان خلق دست اول است
از خدا میگیرد و بر بندگانش میدهد
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۳ - قطعه
گر ندانی چیست تمثال حرام اندوختن
بایدت از شغل شماعی مثال آموختن
گر هزاران سال شماعی نماید شمع جمع
عاقبت آن شمعها باشد برای سوختن
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » احتیاج
هر گناهی، که آدمی عمدا به عالم میکند
احتیاج است: آن که اسبابش فراهم میکند
ورنه، کی عمدا گناه، اولاد آدم میکند؟
یا که از بهر خطا خود را مصمم میکند!
احتیاج است: آن که زو طبع بشر، رم میکند
[...]
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » به نام عشق وطن
هرچه من ز اظهار راز دل، تحاشی میکنم
بهر احساسات خود، مشکلتراشی میکنم
ز اشک خود بر آتش دل، آبپاشی میکنم
باز طبعم بیشتر، آتشفشانی میکند
ز انزلی تا بلخ و بم را، اشک من گل کرده است
[...]
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » در نکوهش روزگار
آسمانت فتنهبار است و زمینت فتنهزار
دست زرعت تخم غمپاش است و تخم دلفگار
ای عجب! زین تخمکار و وااسف زآن تخمزار
تخم در دل ریخته، از دیده روید زارزار
وه ز تو ای زارع آزرمکار
[...]
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۳ - مخالفت با قرارداد ایران و انگلیس
نامِ دژخیمِ وطن، دل بشنود، خون میکند
پس بدین خونخوار، اگر شد روبهرو چون میکند؟
آنکه گفتی، محوِ قرآن را همی باید نمود
عنقریب این گفته با سرنیزه مقرون میکند!
وای از این مهمان، که پا در خانه ننهاده هنوز
[...]