سید عالی نسب آن حامد محمود نام
کز عبادت گشت نائل رحمت معبود را
رفت مسعود آنچنان کامد سعید از بطنام
اختر فیروز بین و طالع مسعود را
هفدهم روز از ربیع و عید مولود نبی
کز همه ذرات صلوات آن بهین مولود را
ارجعی بشنید و کرد از اینجهان نقل مکان
نزد جد خود مکین شد جنت موعود را
شد صغیر اندریم فکرت شناور کاورد
بهر تاریخش بکف این لؤلؤ منضود را
ناگهان آمد یکی از جمع بیرون و بگفت
عاقبت محمود شد از بندگی محمود را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از شخصیت سید عالی نسب حامد محمود سخن میگوید که به خاطر عبادت و بندگی خود به رحمت معبود نائل آمده است. او به تولد مسعود اشاره میکند که به صورت خوشیمن از بطن ام آمد و مانند اختر فیروز و با طالع نیکو به دنیا آمد. شاعر روز هفدهم ربیع، که عید تولد نبی (ص) است را جشن میگیرد و آن را روزی مبارک میداند. او به انتقال روح حامد محمود به دنیای دیگر اشاره میکند، جایی که به نزد جدش در بهشت میرود. شاعر همچنین از کودکی او یاد میکند که فکرش در تاریخ شناور است و در نهایت به آمدن یکی از افراد از جمع اشاره میکند که خبر از آزادی محمود از بندگی را میدهد.
هوش مصنوعی: سید بزرگوار و با اصالت حامد محمود، با بندگی و عبادت خود به رحمت پروردگار دست یافته است.
هوش مصنوعی: مسعود به گونهای رفت که سعید از شکم مادر به دنیا آمد و ستارهی خوشبختی او را دید.
هوش مصنوعی: در روز هفدهم ماه ربیع، جشن تولد پیامبر گرامی اسلام است، که در این روز همه موجودات بر او درود و صلوات میفرستند.
هوش مصنوعی: ارجعی به زمین آمد و از این دنیا به دنیای دیگر رفت، جایی که نزد جد خود آرام گرفت و به بهشت موعود راه یافت.
هوش مصنوعی: فکرم مشغول است و در حال غوص در عمق اندیشههایم هستم تا بتوانم این مرواریدِ ارزشمند را که نشانی از تاریخ اوست، به دست آورم.
هوش مصنوعی: ناگهان یکی از جمع بیرون آمد و گفت در نهایت، محمود از بندگی محمود آزاد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آفرین باد از فلک خورشید عدل وجود را
صدر دنیا احمدبن فضل بن محمود را
آفرین باد از فلک خورشید عدل و جود را
صدر دنیا احمدبن فضل بن محمود را
آفرین باد از فلک خورشید عدل وجود را
[...]
ساقیا در نوش آور شیره عنقود را
در صبوح آور سبک مستان خواب آلود را
یک به یک در آب افکن جمله تر و خشک را
اندر آتش امتحان کن چوب را و عود را
سوی شورستان روان کن شاخی از آب حیات
[...]
چند پنهان سوزم و پوشیده دارم دود را
دود بر آتش کجا پوشیده دارد عود را
ناله را گیرم که بربندم ره بیرون شدن
چون به جای خود نشانم اشک خون پالود را
تا شد او آرام دل یکدم نیارامیدهام
[...]
چشمِ حیران ساخت رویش خطِ مُشکاندود را
آه ازین آتش که در زنجیر دارد دود را
غمزهٔ او میکند بیداد در ایامِ خط
زهر باشد بیشتر زنبورِ خاکآلود را
خالِ او در پردهٔ خط همچنان دل می برد
[...]
می کنم در سینه پنهان آه درد آلود را
آتش ما در گره چون لاله دارد دود را
رونداده حسن شوخش خط مشک اندود را
با وجود آنکه لازم دارد آتش دود را
برگ برگ غنچه با صد ترزبانی گفته است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.