گنجور

 
 
 
امیرخسرو دهلوی

گر هوس بردم به رویت چشم خود بر دوختن

چشم کین توز تو نیکو داند این کین توختن

گر بدوزی دیده از تیرم که در رویم مبین

هم به رویت گر ز رویت دیده دانم دوختن

می خورم دود چراغ دل همه شب تا به روز

[...]

صائب تبریزی

گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل افروختن

از چراغ غیرتم (گل) می کند واسوختن

ما چو گل با سینه صد چاک عادت کرده ایم

بخیه را بر زخم نتوانی به سوزن دوختن

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
بیدل دهلوی

می‌روم هر جا به ذوق عافیت اندوختن

همچو شمعم زاد راهی نیست غیر از سوختن

زخم دل از چاره‌ جوییهای ما بی‌پرده شد

این گریبان سخت رسوایی کشید از دوختن

شعله گر ساغر زند از پهلوی خار و خس است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه