گنجور

 
صغیر اصفهانی

بر خلیج فارس زیبد افتخار زنده رود

زانکه شد منچستر ایران کنار زنده رود

ای صفاهان بر خود از این آبرومندی ببال

زانکه افزود اعتبارات ز اعتبار زنده‌رود

بس چراغ برق می‌گردد بشب پرتوفکن

هست یکسان در نظر لیل و نهار زنده رود

چون نسیم صبح بگذر صبحدم زانسو ببین

صدهزاران کارگر در رهگذار زنده رود

روز و شب از برق همت چرخ اقبال و شرف

بین بگردش در یمین و در یسار زنده‌رود

بهر تکمیل قلمکار صفاهان لازم است

قطعه‌ئی شایسته همچون ریگزار زنده رود

در تمام ربع مسکون گر بدقت بنگری

باشد این صنعت به تنها انحصار زنده‌رود

نیست جائی بی‌قلمکار صفاهان درنگر

صفحهٔ عالم پر از نقش و نگار زنده‌رود

هر عذاری از خط و خال است زیبا فی‌المثل

هست این صنعت خط و خال عذار زنده‌رود

بر مقام روح شاید پی‌برد هرکس که دید

روح بخشیهای طرف جویبار زنده‌رود

سهل باشد گر بدامان گل برند از باغها

باغ کل دارد بدامان کوهسار زنده‌رود

بحر اخضر میدهد تشکیل در مدنظر

انعکاس بیشه‌های بی‌شمار زنده‌رود

حافظ ار آب حیاتش خواند در دیوان خویش

زین مثل افزون نگردید اشتهار زنده‌رود

زانکه در ظلمات پنهان گشتن آب حیات

میکند روشن که هست آنشرمسار زنده‌رود

از طراوت میکند ترکام خشک ذوق را

بر زبان آری چو لفظ آبدار زنده‌رود

کشت و زرع آن کند تامین حیات ملتی

جوهر جانست آب خوشگوار زنده‌رود

هم زمستان فیض بخشد بر اهالی هم بهار

شکر گوییم از زمستان و بهار زنده رود

گر نشان از باغ فردوس برین جوئی ببین

چهارباغ و باغ جنت در جوار زنده‌رود

ور بهشت نقد خواهی در مه اردیبهشت

رو بدالان بهشت و آبشار زنده رود

میدهد فکر متین اصفهانی را نشان

وضع پلهای ظریف استوار زنده‌رود

از پی تجلیل الحق جای آن دارد صغیر

هرچه در دارد کند عمان نثار زنده‌رود