گنجور

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۳

 

این جهان بی‌وفا را بر گزیدو بد گزید

لاجرم بر دست خویش ار بد گزید او خود گزید

هر که دنیا را به نادانی به برنائی بخورد

خورد حسرت چون به رویش باد پیری بروزید

گشت بدبخت جهان و شد به نفرین و خزی

[...]

ناصرخسرو
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۳۷

 

تا شه عالم به بهروزی و پیروزی رسید

باغ پیروزی شکفت و صبح بهروزی دمید

کرد باید سروران را در چنین روزی نشاط

خورد باید بندگان را در چنین وقتی نبید

فرخ آمد طلعت سلطان برین فرخنده باغ

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۳۹

 

برمعین دین پیغمبر مبارک باد عید

چشم بد باد از جمال و ازکمال او بعید

صاحب دنیا ابونصر احمد آن کز طلعتش

هست فال و طالع آزادگان سعد و سعید

عالم آرای و مبارک رای دستوری که هست

[...]

امیر معزی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲

 

میر خوبان را کنون منشور خوبی در رسید

مملکت بر وی سهی شد ملک بر وی آرمید

نامه آن نامه‌ست کاکنون عاشقی خواهد نوشت

پرده آن پرده‌ست کاکنون عاشقی خواهد درید

دلبران را جان همی بر روی او باید فشاند

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - ترکیب بند در مدح ایرانشاه

 

جاه و مقدار تو از زینت بدان موضع رسید

کاسمان عقل و جان در تحت چونین جاه باد

سنایی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۹ - در مدیحه میر عمید سعدالدین

 

عید شد ایام ما ناآمده ایام عید

چون رسید از راه با شاه جهان میرعمید

سعد دین صدری که دیدار همایونش بفال

همچو نام شاه مسعود است و چون بختش سعید

قبله اهل قلم ممدوح مخدومی که هست

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - در مدح صدرالدین

 

بوی زلف دلربایان باد بر صحرا وزید

همچو خط جانفزا دمید از خاک خوید

آب چشم ابر عاشق وار بر بستان چکید

همچو روی نیکوان در بوستان گل بشکفید

بلبل اندر بوستان شد مست ناخورده نبید

[...]

سوزنی سمرقندی
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶۱ - اسب پیری را مذمت کند

 

خسرو از اصطبل معمورت که آن معمور باد

کام‌ور اعمار اسبان شیخ ابوعامر رسید

مرکب میمون ادام الله توفیقه که هست

یادگار نوح پیغمبر که در کشتی کشید

گفتم ای پیر مبارک خیر مقدم مرحبا

[...]

انوری
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۷ - شیخ ابوعامر

 

خسروا زاصطبل تو کو معمور باد

وارث اعمار اسبان شیخ ابوعامر رسید

مرکب میمون آدم دام توفیقه که هست

یادگار نوح پیغمبر که در کشتی کشید

گفت با اسب قدیم آخر که تو باری بگو

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳- سورة آل عمران- مدنیة » ۲۷ - النوبة الثالثة

 

هر کسی را جام او بر جان او همسان کنید

هر کسی را نقل او با عقل او هم برنهید

میبدی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹

 

چشم ما بر دوخت عشق و پردهٔ ما بردرید

از در ما چون درآمد دل ز روزن برپرید

گرچه راه دل زند زین گام نتوان بازگشت

ورچه قصد جان کند زین قدر نتوان دررمید

پای دار ای دل که جانان دست غارت برگشاد

[...]

خاقانی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۶

 

برنشست آن شاه عشق و دام ظلمت بردرید

همچو ماه هفت و هشت و آفتاب روز عید

اختران در خدمت او صد هزار اندر هزار

هر یکی از نور روی او مزید اندر مزید

چون در آن دور مبارک برج‌ها را می‌گذشت

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۱

 

میر خوبان را دگر منشور خوبی دررسید

در گل و گلزار و نسرین روح دیگر بردمید

با ملیحا زاده الرحمن احسانا جدید

یا منیرا زاده نور علی نور مزید

خوشتر از جان خود چه باشد جان فدای خاک تو

[...]

مولانا
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۸

 

ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر دمید

چون خط سبز جوانان نغز و جان پرور دمید

در خیالت، ای خیال ابروانت ماه عید

اذهبا قبلی و روحی، بیننا بعد بعید

مثل رویت در بنی آدم کسی هرگز ندید

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - فی مدح سلطان الاعظم الشیخ ابواسحق طاب مثواه

 

صادقان را صبح بخت از مطلع شاهی دمید

بنده را از بند غم هنگام آزادی رسید

خواجوی کرمانی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۴

 

زاهد باریک‌بین لب‌های باریک تو دید

خواند اللهم بارک آن دم و بر وی دمید

آنکه در خلوت ریاضت‌ها کشیدی سال‌ها

شد ز بویت مست و در میخانه‌ها ساغر کشید

صوفی ما می‌کند دیوانگی‌ها در سماع

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۶

 

سالها دل در هوایت بر سر هر کو دوید

از صبا نشنید هوئی از تو و رنگی ندید

بر سر هر مویم ار تیغ جفا رائد رقیب

یک سر موی من از مهر تو نتواند برید

میدهم جان در هوای لعل جانبخشت ولیک

[...]

کمال خجندی
 

حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۵

 

بر سر بازار جانبازان منادی می‌زنند

بشنوید ای ساکنان کوی رندی بشنوید

دختر رز چند روزی شد که از ما گم شده‌ست

رفت تا گیرد سر خود، هان و هان حاضر شوید

جامه‌ای دارد ز لعل و نیمتاجی از حباب

[...]

حافظ
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۰

 

ابرِ آذاری برآمد بادِ نوروزی وزید

وَجهِ مِی می‌خواهم و مُطرب، که می‌گوید رسید؟

شاهدان در جلوه و من شرمسارِ کیسه‌ام

بارِ عشق و مُفلسی صَعب است، می‌باید کشید

قَحطِ جُود است آبروی خود نمی‌باید فروخت

[...]

حافظ
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۱۰ - ماده تاریخ قتل فضل الله

 

شرق و غرب از فتنه یأجوج چون شد پرفساد

تی و میم و واو و ری قد کان جبارا عنید

مظهر لطف الهی، هادی انس و ملک

آن که مثلش کس ندید و هم نخواهد نیز دید

چون به ظلم از ملک شروانش طلب کردند و رفت

[...]

نسیمی
 
 
۱
۲
۳