گنجور

 
نسیمی

شرق و غرب از فتنه یأجوج چون شد پرفساد

تی و میم و واو و ری قد کان جبارا عنید

مظهر لطف الهی، هادی انس و ملک

آن که مثلش کس ندید و هم نخواهد نیز دید

چون به ظلم از ملک شروانش طلب کردند و رفت

بر در آلینجه بود آن نطفه شمر و یزید

خوک و خرس و دیو و دد، مردود ملعون نجس

بد فعال و بد سیر بدبخت و مردار پلید

مستحق لعنت حق، مشرک ملعون سگ

آن که نامش بود میران شاه شیطان مرید

روز آدینه که بد عید مساکین از قضا

سادس ماهی که خوانندش به تازی ذوالقعید

رفته از تاریخ هجرت بود ذال و صاد و واو

قل کفی بالله یعنی فضل یزدان شد شهید