سالها دل در هوایت بر سر هر کو دوید
از صبا نشنید هوئی از تو و رنگی ندید
بر سر هر مویم ار تیغ جفا رائد رقیب
یک سر موی من از مهر تو نتواند برید
میدهم جان در هوای لعل جانبخشت ولیک
با چنین قلبی سیه نتوان چنان گوهر خرید
خاک آن باد فرح بخشم که از کویت وزد
صید آن مرغ هماپونم که بر بامت پرید
منزل مقصود نزدیک است و ره ایمن کمال
لیک تا آنجا ز خود گر نگذری نتوان رسید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر نشاندهنده احساس عمیق عاشقانه و longing انسانی است. شاعر سالها در پی معشوق خود گشته و در این مسیر، به شدت دلتنگ و کوشیده است. او به رغم جفاهایی که میبیند، نمیتواند محبت معشوق را از دل خود بزداید و حاضر است جان خود را در راه عشق بدهد، هرچند که به خاطر وضعیت قلبیاش نمیتواند به معشوق نزدیک شود. شاعر همچنین بیان میکند که زمین و هوای عشق او بسیار ارزشمند است و در نهایت به شدت نیاز به عبور از خود و مشکلات داخلی برای رسیدن به عشق واقعی را مطرح میکند.
هوش مصنوعی: سالها قلب من در دنبال تو در هر کوچه و خیابان رفت، اما از نسیم بهاری صدایی از تو نشنید و رنگی از وجودت ندید.
هوش مصنوعی: اگر دشمنان بخواهند با نیش و آزار، بر سر هر مویی که دارم، حمله کنند، هیچگاه نمیتوانند حتی یک تار موی من را به خاطر عشق تو از من بگیرند.
هوش مصنوعی: من برای به دست آوردن لعل زیبای تو جانم را میدهم، اما با وجود چنین قلب تاریکی که دارم، نمیتوانم آن گوهر باارزش را به دست آورم.
هوش مصنوعی: من خاک آن نسیمی هستم که از کوی تو وزیده و خوشحالی به من میبخشد، و همچنین، صید آن پرندهی خوشآواز را میخواهم که بر بام خانهات نشسته است.
هوش مصنوعی: مقصد دلخواه نزدیک است و راه نیز امن و بیخطر به نظر میرسد، اما برای رسیدن به آنجا باید از خود و محدودیتهایت عبور کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این جهان بیوفا را بر گزیدو بد گزید
لاجرم بر دست خویش ار بد گزید او خود گزید
هر که دنیا را به نادانی به برنائی بخورد
خورد حسرت چون به رویش باد پیری بروزید
گشت بدبخت جهان و شد به نفرین و خزی
[...]
تا شه عالم به بهروزی و پیروزی رسید
باغ پیروزی شکفت و صبح بهروزی دمید
کرد باید سروران را در چنین روزی نشاط
خورد باید بندگان را در چنین وقتی نبید
فرخ آمد طلعت سلطان برین فرخنده باغ
[...]
میر خوبان را کنون منشور خوبی در رسید
مملکت بر وی سهی شد ملک بر وی آرمید
نامه آن نامهست کاکنون عاشقی خواهد نوشت
پرده آن پردهست کاکنون عاشقی خواهد درید
دلبران را جان همی بر روی او باید فشاند
[...]
عید شد ایام ما ناآمده ایام عید
چون رسید از راه با شاه جهان میرعمید
سعد دین صدری که دیدار همایونش بفال
همچو نام شاه مسعود است و چون بختش سعید
قبله اهل قلم ممدوح مخدومی که هست
[...]
خسرو از اصطبل معمورت که آن معمور باد
کامور اعمار اسبان شیخ ابوعامر رسید
مرکب میمون ادام الله توفیقه که هست
یادگار نوح پیغمبر که در کشتی کشید
گفتم ای پیر مبارک خیر مقدم مرحبا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.