گنجور

 
۱
۲
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵۲

 

این کهن گیتی ببرد از تازه فرزندان اوی

ما کهن گشتیم و او نو اینت زیبا جادوی!

مادری دیدی که فرزندش کهن گردد هگرز

چون کهن مادرش را بسیار باز آید نوی؟

هرکه را نو گشت مادر او کهن گردد، بلی

[...]

۳۵ بیت
ناصرخسرو
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - در مدح شاه ابوالخلیل جعفر

 

چون بطرف باغ بنماید گل خودروی روی

دست دلبر گیر و جای اندر کنار جوی جوی

برده از مرجان بگونه لاله نعمان سبق

برده از مطرب بدستان بلبل خوشگوی گوی

بستد از یاقوت بسد لاله و گلنار رنگ

[...]

۵ بیت
قطران تبریزی
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۵ - در وصف اسب و مدح شهریار

 

آفرین زان مرکب شبدیز فعل رخش خوی

اعوجی مادرش و آن مادرش را یحموم شوی

گاه بر رفتن چو مرغ و گاه پیچیدن چو مار

گاه رهواری چو کبک و گاه برجستن چو گوی

چون نهنگان اندرآب و چون پلنگان بر جبال

[...]

۱۲ بیت
منوچهری
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - وصف بهار و مدح منصور بن سعید

 

تا بروید لاله سوری چو لاله دار روی

جام چون لاله کن از روی چو لاله کام جوی

جز به گرد باغ عیش و گرد قصر عزمپوی

جز پی رامش مگیر و جز گل دولت مبوی

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۸۸ - در حکمت و موعظه

 

صفه‌ای را نقش می‌کردند نقاشان چین

بشنو این معنی کزاین خوشتر حدیثی نشنوی

اوستادی نیمه‌ای را کرد همچون آینه

اوستادی نیمه‌ای را کرد نقش مانوی

تا هر آن نقشی که حاصل باشد اندر نیمه‌ای

[...]

۵ بیت
انوری
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۹

 

نیکوی بر توست عاشق دیگران بر نیکوی

نیکوی بد خو کند معذوری اندر بدخوی

من که بر تو عاشقم با من نسازی پس مساز

همچنین با نیکوی کت عاشق آمد نیکوی

کار شیران ناید از آهو و بر من عشق تو

[...]

۴۰ بیت
ادیب صابر
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۱

 

وقت آن آمد که خوش باشد کنار سبزه جوی

گر سر صحرات باشد سروبالایی بجوی

ور به خلوت با دلارامت میسر می‌شود

در سرایت خود گل افشان است سبزی گو مروی

ای نسیم کوی معشوق این چه باد خرم است؟

[...]

۱۰ بیت
سعدی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۳۴

 

خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگوی

عاشقان را ز آب چشم خویش باشد آبروی »

بر سر خاک شهید عشق حاجت خواستم

گفت «نام دلبر ما گو، ولی حاجت مگوی »

آب چشمم شست خون و خون چشمم گشت آب

[...]

۶ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۴٩

 

صحبت صاحبنظر باید که باشد با دو کس

یا کریمی نامجوی و یا حکیمی راستگوی

تا ز جود آن درین دنیا بیابد بکام دل

یا ز علم این بدان دنیا بیابد آبروی

گر خرد داری مشو یکدم جدا زین هر دو تن

[...]

۶ بیت
ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۷۰

 

ایکه گوئی کز چه رو سرگشته می گردی چو گوی

گوی را منکر نشاید گشت با چوگان بگوی

قامتم شد چون کمند زلف مهرویان دو تا

بسکه می جویم دل سرگشته را در خاک کوی

صوفیان را بی می صافی نمیباشد صفا

[...]

۱۱ بیت
خواجوی کرمانی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۱

 

گلرخا برخیز و بنشان سرو را بر طرف جوی

روی بنمای و رخ گل را به خون دل بشوی

سایه را گو: با رخ من در قفای خود مرو

سرو را گو: با قد من بر کنار جو مروی

بلبل ار گل را تقاضا می‌کند عیبش مکن

[...]

۵ بیت
سلمان ساوجی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۹۸۱

 

باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشکبوی

در شب تاریک چون رفتی برآن راه چو موی

گفتمش بر لوح رخسار تو بی معنیست خط

گفت خط خالی ز معنی نیست بی معنی مگوی

گرچه رقت آن عارض چون آب باز از جوی چشم

[...]

۷ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۹۸۱

 

باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشکبوی

در شب تاریک چون رفتی برآن راه چو موی

۱ بیت
کمال خجندی
 

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۹

 

از حیای عارض تو گل برآمد سرخ روی

عارضش حسنی که دارد سر به سر رنگ است و بوی

با فروغ مهر رویت، گو مه تابان متاب

با وجود حسن رویت، گو گل خودرو مروی

بر کنار جوی روزی می‌خرامیدی چو سرو

[...]

۹ بیت
ناصر بخارایی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸۴

 

در ره عشق تو جانی می دهم در جست و جوی

بو که مقصودی شود حاصل مرا زین گفت و گوی

هیچ می دانی که بی روی تو جانا در فراق

بر رخ جان می رود ما را ز دیده آب جوی

دل ببردی از من و در پا فکندی این رواست

[...]

۷ بیت
جهان ملک خاتون
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۲ - استقبال از کمال خجندی

 

دولت وصلش میسر کی شود بی‌جست‌و‌جوی؟

گر وصال کعبه می‌خواهی سخن در راه گوی

باغ گو عشرتگه مرغان فارغبال باش

ما گرفتاران به زندان قفس کردیم خوی

از فغان زار من گشته رفیقان دردمند

[...]

۵ بیت
امیر شاهی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) » بخش ۱۴

 

هرکه خیزد بامداد از خواب و نبود در سرش

جز خیال خورد ازو آیین بیداری مجوی

وانکه شوید دست چون پای از سر بستر کشید

تا به خوان و سفره آرد دست، دست از وی بشوی

۲ بیت
جامی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵ - شرم دار از چشم مردم چند سازی ای فلک

 

شرم دار از چشم مردم چند سازی ای فلک

آبروی دردمندان را روان چون آب جوی

تا بکی سرگشته گردانی پی وجهی که آن

گر دهی یکرو سیه سازی وگرنه هر دوروی

۲ بیت
بابافغانی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۱۱

 

گر همی رانی ز عزت رازشان یا گفتگوی

ز آبروی آن بباد این آب جوی

۱ بیت
یغمای جندقی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶۰

 

لاله سرزد از دمن گل از چمن سبزه زجوی

می بخور بر طرف جوی و سرو گلروئی بجوی

می کشان سرخوش زباده عاشقان از وصل دوست

عارفان خامش ولی زهاد اندر های و هوی

جان زجانان مست شد می در قدح دیگر مریز

[...]

۱۰ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۳۳