دولت وصلش میسر کی شود بیجستوجوی؟
گر وصال کعبه میخواهی سخن در راه گوی
باغ گو عشرتگه مرغان فارغبال باش
ما گرفتاران به زندان قفس کردیم خوی
از فغان زار من گشته رفیقان دردمند
وز دل بیمار من مانده طبیبان چاره جوی
جویها بر روی من پیدا شد از سیلاب اشک
ای بکویت آبروی دردمندان آب جوی
یار اگر برگشت، شاهی در وفا یکروی باش
کاندر این بستانسرا هستند رعنایان دوروی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق شاعر درباره عشق و دردهایش میپردازد. شاعر به جستجوی وصال معشوق و انتقال این مفهوم میپردازد که برای رسیدن به وصال، باید به راه جستجو بپردازیم. او اشاره میکند که ما گرفتار زندان قفس خود هستیم و احساسات زار او باعث نگرانی دوستانش شده است. همچنین، شاعر از طغیانی از اشک برای بیان درد و رنج خود استفاده میکند و به موضوع وفاداری در عشق و چهرههای دوگانه در روابط انسانی اشاره میکند. در نهایت، او بر این نکته تأکید میکند که در دنیای عشق، باید مراقب ریا و نفاق بود.
هوش مصنوعی: وصل به معشوق بدون تلاش و کوشش ممکن نیست. اگر به دنبال رسیدن به کعبه (نماد معشوق) هستی، باید در این مسیر صحبت کنی و جستجو کنی.
هوش مصنوعی: باغی وجود دارد که مکانی برای شادی و خوشحالی پرندگان بیدغدغه است، اما ما که گرفتاریم، خود را در قفس زندانی کردهایم.
هوش مصنوعی: دوستانم از غم و نالههای من در رنج و درد هستند و پزشکان نیز از دل بیمار و دردمند من، راه حلی نیافتهاند.
هوش مصنوعی: اشکهای من به قدری زیاد شده که همچون جویهایی بر روی زمین جاری شده است. ای کسی که به خاطر تو، آبروی دردمندان حفظ میشود، من در این وضعیت سخت به تو نیازمندم.
هوش مصنوعی: اگر یار بازگردد، در برابری وفا باید یکدست و راستگو باشی، زیرا در این باغ پر از زیبایی، افراد دوروی و فریبنده نیز وجود دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این کهن گیتی ببرد از تازه فرزندان اوی
ما کهن گشتیم و او نو اینت زیبا جادوی!
مادری دیدی که فرزندش کهن گردد هگرز
چون کهن مادرش را بسیار باز آید نوی؟
هرکه را نو گشت مادر او کهن گردد، بلی
[...]
آفرین زان مرکب شبدیز فعل رخش خوی
اعوجی مادرش و آن مادرش را یحموم شوی
گاه بر رفتن چو مرغ و گاه پیچیدن چو مار
گاه رهواری چو کبک و گاه برجستن چو گوی
چون نهنگان اندرآب و چون پلنگان بر جبال
[...]
چون بطرف باغ بنماید گل خودروی روی
دست دلبر گیر و جای اندر کنار جوی جوی
برده از مرجان بگونه لاله نعمان سبق
برده از مطرب بدستان بلبل خوشگوی گوی
بستد از یاقوت بسد لاله و گلنار رنگ
[...]
تا بروید لاله سوری چو لاله دار روی
جام چون لاله کن از روی چو لاله کام جوی
جز به گرد باغ عیش و گرد قصر عزمپوی
جز پی رامش مگیر و جز گل دولت مبوی
صفهای را نقش میکردند نقاشان چین
بشنو این معنی کزاین خوشتر حدیثی نشنوی
اوستادی نیمهای را کرد همچون آینه
اوستادی نیمهای را کرد نقش مانوی
تا هر آن نقشی که حاصل باشد اندر نیمهای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.