نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۶۹
کی رسد بر دامن وصل تو دست بوالهوس
بوالهوس را نیست بر دامان وصلت دسترس
زاهدا تا چند میلافی ز عشقش از گزاف
کی بود عرصه سیمرغ جولانگر مگس
در حقیقت عشق دارد سرفرازی از مجاز
[...]
یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲
نشئه می نغمه نی دیگران را خوش که بس
نفس ما را خون دل دمساز و افغان هم نفس
صد سوالت جز بدان کش کس... نیست
می نیاید یک جواب از هیچ سو وز هیچ کس
طایری کز بیضه در دام اوفتد ناید شگفت
[...]
یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳
بسته شد راه تفرج باغ را از پیش و پس
ناگوارا رامش بستان، خوشا رنج قفس
بر رخ آری بسته خوشتر بوستانی کاندر او
لاله و گل باز نشناسد کسی از خار و خس
دوده شمع است و آتش توده کاه است و باد
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۳
دل چو افغان برکشد پروا نمیدارد زکس
مرغ عاشق را نه بیم از بند باشد نه قفس
عشق چون در دل نشست اندیشه غفلت خطاست
رند کز می مست شد پروا ندارد از عسس
دیده را نبود نظر جز جانب منظور دل
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی
نیستچون یک شاهد اندر بزم و هر سو بنگری
طرّهٔ پرتاب و گیسوی پریشانست و بس
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی
کثرت اندر عکس نبود ناقص توحید اصل
این تکثر خود بر آن توحید برهان است و بس
قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۷۶
عارفان را شرم امروزست مانع از گناه
کز خدا غایب نمی بینند خود را یکنفس
زاهدان را هست حال بادهپیمایی جبان
کاو ننوشد شب شراب از بیمفردای عسس
بلند اقبال » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲
در صف محشر که کس را نیست در دل فکر کس
یا علی آن دم به فریاد بلنداقبال رس
بلند اقبال » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶
پاک یزدانا مینداز احتیاج ما به کس
هم مکن ما را رهین منت کس ز این سپس
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵
میروم از خویش هر ساعت ز دنبال نفس
محمل ما را بود ساز شکست دل جرس
میتوان امروز بودن فرش پای آفتاب
شبروان راه را چون سایه نبود بیم کس
تا نباشی رهنورد وادی دشت عدم
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۶
یک نگاه از چشم مخمورش تو را باشد هوس
عرض مطلب کن مباد افتد قبول ملتمس
دل کنون با سر خط درس تمنای ادب
کرده از باغ جمالش مشق گلچینی هوس
بوالهوس بگذر ز سودای خیال عشق او
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » مخمسات » شمارهٔ ۶ - بر غزل بیدل
گر بود گل پیش بلبل باغ بشمارد قفس
بیرخ لیلی نماید گل به مجنون خار و خس
نیست جز پیچ و خم زلف تو ما را دادرس
در گرفتاری بود آسایش عشاق بس
ملکالشعرا بهار » مستزادها » کار ایران با خداست
مملکت کشتی، حوادث بحر و استبداد خس
ناخدا عدلست و بس
ملکالشعرا بهار » منظومهها » آیینۀ عبرت » بخش دوم - از اتابکان فارس تا نادرشاه افشار
جمله را خوشنودکردانید شه وز آن سپس
سهری آن شاهان روان فرمرد از خرد چندکس
فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سرودهها » شمارهٔ ۴ - مسمط وطنی
این وطن در حالِ نَزع و خَصمَش اندر پیش و پس
وَهْ چه حالِ نَزع کاو را نیست بیش از یک نفس
داروی او اتحاد و همتِ ما هست و بس
لیک این فریادها را کی بود فریادرس