آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۳
نوبتی نو میزنی ای نوبتی امشب بنام
این چه شادی بود و این نوبت چه وین عشرت کدام
هست عیدی تازه یا نوروز فیروزی طلب
مژده فتح است این یا نوبت دولت بنام
صوفی آسا از تو در رقصند ذرات وجود
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۹
همتی ای میفروشان تشنهکامم تشنهکام
رحمتی بر خستهای چون فیضتان عام است عام
عاشق و درویش و محتاج در میخانهایم
بر گدایان رحمتی ای صاحبان احتشام
الغیاث ای خضر چون داری به کف آب بقا
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲۶ - در ستایش جناب جلالت مآب صدراعظم گوید
ای بت سیمین بناگوش ای به تن چون سیم خام
ای دو زنگی طرهات را عنبر و ریحان غلام
مه نمایی ازگریبان سرو پوشی در حریر
گلگذاری زیر سنبل نور بندی در ظلام
پستهٔ خندان تو چون تُنگ شکر دلفریب
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲۸ - در ستایش شاهزادهٔ رضوان و ساده فریدون میرزا گوید
بامدادان کآفتاب خاوری سر زد ز بام
ماهرویم بام را از عکس گیسو کرد شام
گه رخش دیدم به زیر زلف و گفتم این دمست
کآفتاب عالمآرا برکشد تیغ از نیام
گه پریشان دیدمش زلفین و گفتم این زمان
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲۹ - مطلع ثانی
حبذا زین جشن فرخ مرحبا زین عید عام
کاندرو شادی حلالست اندرو اندوه حرام
لوحش الله جان به وجد آید همی زین جشن خاص
بارکالله دل بهرقص آید همی زین عید عام
مقدم این جشن فرّخ باد یارب بر امم
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳۷ - در ستایش نواب ملک آرا حاکم مازندران گوید
گشت دی آباد چون بغداد ویرانم ز شام
دیدهامشد نیل مصر از هجر آن رومی غلام
بر سگ نفس آری ار جوعالبقر غالب شود
گر همه شیر از سرش بیرون رود عشق کنام
بلبل شیراز در بستان زد این دستان که عشق
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳۸ - در ستایش پادشاه جمجاه ناصرالدین شاه غازی خلدالله سلطانهگوید
من ازین پس میخورم می گر حلالست ار حرام
نه ز منع مفتیان ترسم نه از غوغای عام
هی مزم از لعل خوبان تا همی خواهی شکر
هی خورم از چشم ترکان تا همی بینی مدام
گه نمایم رویشان را تا که گردد شام صبح
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۸
داده شه فرمان که مستان را نمایند احترام
شد خبر گویا ز چشم مست آن ماه تمام
روز نوروز و شب یلداست چهر و زلف او
کس ندارد یاد با هم هیچ سال این صبح وشام
هر سیه بختی زندتهتمت به چرخ نیلگون
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲
ای به خوان نعمت رزاق عالم صبح وشام
قاسم الارزاق حق بر بندگان ازخاص وعام
ذات پاکت آفرینش را سبب شد ورنه کی
عالمی می بود وآدم یا که صبحی بود وشام
نیست اندر عالم وآدم به غیر از ذات تو
[...]
صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۳۴ - در مدح صدیقه طاهره سلام الله علیها
باز شد جبریل عرفان مرکز دل را نزیل
ز آسمان عزم راسخ بهر اثبات و دلیل
در وجوب مدحت محبوبه رب جلیل
بدر افلاک جلالت صدر احفاد خلیل
شمه ایوان عصمت بضعه خیرالانام
[...]
صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۸ - در مدح حضرت موسی بن جعفر(ع)
داد از مظلومی نوباوه خیرالانام
زاده زهرا حسین بیمعین تشنهکام
شاه مذبوح از قفا کز ظلم بیرحمان شام
در زمین کربلا کردند جای احترام
صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۹ - در مدح حضرت امیرالمومنین(ع)
تا مرا شد موی تو ای سر و سیم اندام دام
در جهان دیگر ندیدم از دل خود کام کام
گاهگاهی از محبت بر از این گمنام نام
قامت من چون الف بود و شد از آلامآلام
صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۰ - در استغاثه به حضرت امام زمان ارواح العالمین له الفداء
لشگر شیطان مسخر کرد دنیا را تمام
روز و شب دارد به تخریب شریعت اهتمام
سلب گردیده ز اهل علم فر و احترام
اکل و شرب اهل عالم جمله شد غصب و حرام
صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۰ - در استغاثه به حضرت امام زمان ارواح العالمین له الفداء
ای امام ابن الامام ابن الامام ابن الامام
رهنمای دین و دنیا مهدی والامقام
(صامت) اندر کهف عون نصرت لطف مدام
با جناب حاج میرزامهدی اندر صبح و شام
صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۳۴ - در مدح صدیقه طاهره سلام الله علیها
شمه ایوان عصمت بضعه خیرالانام
از وجو فایزالجودش خدای لاینام
ذخر ابناء مکرم فخر ابناء عظام
بود کیتا چون خدا قل و دل خیرالکلام
دخت دلبند نبی زوج ولی ام الامام
[...]
صامت بروجردی » کتاب نوحههای سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۳۲ - نوحه دیگر
یا رسولالله ای پیغمبر عالیمقام
عابدین شد در میان کوفیان بیاحترام
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی امیرالمؤمنین علی علیه السلام » شمارهٔ ۱ - فی میلاد امیرالمؤمنین علیه السلام
گلشن خلد برین شد عرصه بیت الحرام
تا خرامان گشت دروی تازه سر وی خوشخرام
نونهالی معتدل از بوستان «فاستقم»
شاخۀ طوبی بری از روضۀ دار السلام
قامتی در استقامت چون صراط مستقیم
[...]
ملکالشعرا بهار » ترکیبات » خویش را احیا کنید
چون که نَنْهادید بر قانون و بر خویش احترام
مُستَبِدّین از شما یکیک کشیدند انتقام
ملکالشعرا بهار » منظومهها » آیینۀ عبرت » بخش اول - از کیومرث تا سربداران
هم بهعهدش فخر کردی حضرت خیرالانام
گفت خود زادم به عهد خسرو عادل زمام
فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سرودهها » شمارهٔ ۴ - مسمط وطنی
تا که در ایران ز قانونِ اساسی هست نام
تا دهد مشروطه آزادی به خیلِ خاص و عام
تا ز ظالم مینماید عدل سَلبِ احترام
هر زمان این شعر میگویم پیِ ختمِ کلام