گنجور

خالد نقشبندی » غزلیات » غرل شماره ۲

 

وام بگرفتم به صد جان گرد نعلین ترا

هست جانی آنهم از تو چون دهم دین ترا

بی توام چندان مطول شد شب تاریک هجر

مختصر خوانم تطاولهای زلفین ترا

ماه نو بر مهر ثابت عقرب و پروین روان

[...]

خالد نقشبندی
 

خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۹

 

ای به قد سرو و به عارض همچو ب و د و ر (با و دال و را)

کرده زلفت آفتابی را نهان در ش و ب (شین و با)

مرده را لعلت حیات جاودانی می‌دهد

کی از این معجز زند دم م و س و ی و ح (میم و سین و یا و حا)

زخم دل را از تو می خواهم به تازی مرهمی

[...]

خالد نقشبندی
 

خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۱۱

 

جای جانان است اینجا مایه جانم کجاست؟

منزل سلطان خوبان است سلطانم کجاست؟

همچو مجنون کوه هامون می نوردم بهر او

سو بسو می جویمش اما نمیدانم کجاست؟

چون کواکب صف به صف فوج بتان در جلوه اند

[...]

خالد نقشبندی
 

خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۱۷

 

رو به محراب دو ابرویت عبث کردم عبث

سجده سوی کعبه کویت عبث کردم عبث

آن نئی رحمی به حال داد خواهان آیدت

دست در زنجیر گیسویت عبث کردم عبث

بر سر راهت چو خاک افتادنت بی سود بود

[...]

خالد نقشبندی
 

خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۱۹

 

ای شده در دور لعلت تازه ایام مسیح

زنده گشته از دم جان‌پرورت نام مسیح

عالم و آدم گرفتار خط سبز تو شد

نه همین زنجیر موسی گشت یا دام مسیح

پای کی تارک گردن نهادی از شرف

[...]

خالد نقشبندی
 

خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۲۴

 

سایه این خرگه نیلی کرا مامن بود

یا در این دنیا کجا آسایش یک تن بود

گردش گردون هزاران خاندان باد داد

نه همین بد مهری اش با تست یا با من بود

چشم عبرت برگشا و طاق کسری را ببین

[...]

خالد نقشبندی
 

خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۲۶

 

مژده ای یعقوب دل کان یوسف کنعان رسید

محنت بی‌انتهای هجر را پایان رسید

باز گردد ای جان بر لب آمده کان نازنین

عیسی مریم صفت بهر علاج جان رسید

کوه غم بر باده ده ای دل که با باد صبا

[...]

خالد نقشبندی
 

خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۲۸

 

ای به امید وصالت تلخی هجران لذیذ

آب تیغت در گلو چون قطره حیوان لذیذ

لذت زیبایی خال رخت از دل نرفت

وه که هندو بچه مینو بود چندان لذیذ

گاه مژگانت رباید از کفم دل، گاه خط

[...]

خالد نقشبندی
 

خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۳۰

 

روزم از هجران شب دیجور شد بار دگر

لاله سان شد دل، ز داغ لاله رخسار دگر

بر دل از بیداد چرخم بود چندان بار غم

داغ غربت بر سر هر بار شد بار دگر

چنگ شد قامت ز درد دوری و از خون دل

[...]

خالد نقشبندی
 

خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۳۶

 

ای ز گلزار جهان شمشاد دلجویت غرض

در نگارستان هستی صورت رویت غرض

هست از والشمس خورشید رخت مقصود و بس

وز سواد طره ات والیل شد مویت غرض

سجده پیش آدم خاکی کجا کردی ملک

[...]

خالد نقشبندی
 

خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۳۸

 

عمر شد در کار ناهموار بر باد ای دریغ

هیچ روزی روی فردا ناورم یاد ای دریغ

می نهم هر دم بهایی بر هوا بیچاره من

قصر اعمالم بود بس سست بنیاد ای دریغ

کرده بر آمرزش حق تکیه، بی باک از گناه

[...]

خالد نقشبندی
 

خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۳۹

 

ای که رویت را بود بر مهر تابان صد شرف

تیرباران خیال غمزه ات جان را هدف

نسبت ماه دو هفته با رخت از ابلهی است

نی همین نقصانش از رویت خسوف است و کلف

آب حیوان، مهر رخشان در رخت باشد عیان

[...]

خالد نقشبندی
 

خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۴۲

 

ای مه و خورشید از رخشنده رخسارت خجل

لعل و یاقوت از لب لعل گهر بارت خجل

آهوی چینی، گل فردوس، طاووس چمن

مانده اند از غمزه و رخسار و رفتارت خجل

محتسب بیهوده زنجیر جنون دارد به کف

[...]

خالد نقشبندی
 

خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۵۱

 

خسروی دارم که کرده درگه مهمیز او

لشگر جانها لگد کوب سم شبدیز او

چون نهد بر هم لب نازک، توان دیدن چو در

عقد دندانها عیان از لعل قند آمیز او

گر کشد بر برگ گل مانی ز مشک تر رقم

[...]

خالد نقشبندی
 
 
sunny dark_mode