سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۸ - در ستایش صاحب دیوان
تبارک الله از آن نقشبند ماء مهین
که نقش روی تو بستست و چشم و زلف و جبین
چنانکه در نظری در صفت نمیآیی
منت چه وصف بگویم تو خود در آینه بین
مه از فروغ تو بر آسمان نمیتابد
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲۶
ترش گرفته دو ابرو و لب چنان شیرین
به خشم سر که میامیز بر عسل چندین
بیا و لب به لبم بر نه و دلم دریاب
که جز چنین نتوان داد درد را تسکین
در آی و خانه بیارای و وقت ما خوش کن
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٣۴ - وله ایضاً در مدح علاءالدین حسین
هزار شکر و سپاسم ز خالق ثقلین
که باز کرد ز لطف خودم قریرالعین
بنور طلعت میمون قدوه النقبا
ستوده سرور اولاد تارک الثقلین
سپهر مهر فتوت جهان جان کرم
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۴٨
امیر حیدری ایسالک مسالک حق
توئی مجرد و مفرد بسان روح الامین
چو عقل کل شده دانند حقیقتها
توئیکه علم یقین تو هست عین یقین
کنند صومعه داران عالم علوی
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۵۶
بنزد زبده ایام قدوه الحکما
سر افاضل عالم غیاث ملت و دین
محیط مرکز علم و سپهر اختر حلم
جهان لطف و کرم پیشوای اهل یقین
که باشد آنکه پس از عرض صد هزار اخلاص
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۶٢
پیام من که رساند چنانکه میگویم
بسمع خواجه دنیا شهاب دولت و دین
سپهر مهر فتوت جهان و جان کرم
نظام دنیی و دین مفخر زمان و زمین
بلند پایه بزرگی که نقشبند قضا
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٧٣
ز آستانه جاه و جلال خسرو عهد
که هست پایه قدرش بر اوج علیین
خجسته حضرت شاهنشه زمین و زمان
که تا زمان بود او باد شهریار زمین
سپهر مهر فتوت جهان و جان کرم
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٧۵
ز هی سعادت من گر نسیم باد شمال
که در ادای رسالت بود چو روح الامین
رساند از من دلخسته مختصر سخنی
بسمع اشرف دارای ملک و داور دین
محیط و مرکز جود آن کریم دریا دل
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٨٢
که میبرد سخنی از زبان ابن یمین
بسیف دولت و دین مفخر زمان و زمین
سر اکابر آفاق عمده الوزراء
کزوست زینت ملک و بدوست رونق دین
بگویدش که ز بهر نثار مقدم تو
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٠٠
وزیر شاه نشان حالم ار بدانستی
براستی که نیم کج طریق چون فرزین
بپای پیل حوادث سرم نگشتی پست
زیادتی نرسیدیم از سپهر برین
ز بهر یکدو سه من می که آنجوان خوردست
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۷
زهی خطی بخطا برده سوی خطّه ی چین
گرفته چین بدو هندوی زلف چین برچین
نموده لعل لبت ثلثی از خط یاقوت
بنفشه ات خط ریحان نوشته بر نسرین
چو صبحدم متبسّم شدی فلک پنداشت
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۲۸
تحیتی چو هوای ریاض خلد برین
تحیتی چو رخ دلگشای حور العین
تحیتی چو شمیم شمامه ی سنبل
تحیتی چو نسیم روایح نسرین
تحیتی چو تف آه عاشقان دلسوز
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - فی نعت سلطان الانبیا و مناقب الائمة اثنا عشر علیهم السلام
بسرو باغ رضا مرتضی خضر قرین
چراغ چشم سماوات و شمع روی زمین
سهیل دارسلام و خور خراسان تاب
شهید مشهد و خسرو نشان طوس نشین
طراوت رخ ایمان امین ملک امان
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - فی نعت سلطان الانبیا و مناقب الائمة اثنا عشر علیهم السلام
ز سفره ی انا املح طعام او نمکین
ز شکر انا افصح کلام او شیرین
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۲ - در مدح سلطان اویس
طراوتی است جهان را به فر فروردین
که هر زمان خجل است اسمان ز روی زمین
ز لطف خاک صبا گشت بر هوا غالب
چنان که می چکدش از حیا عرق ز جبین
فلک ز قوس و قزح بر هوا کشیده کمان
[...]
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۲
ایا چو فصل بهار از رخت جهانرا زین
رخ تو ثانی خورشید و ثالث القمرین
بسوی جدول خوبان که مظهر حسنند
لطافت آب روان آمد و تو رأس العین
همین که در تو اثر کرد شرم عثمانی
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۴
کشیده بود مه از حسن سر به چرخ برین
چو دید روی تو آمد ز آسمان به زمین
ز دیده بس که نگین های لعل ریخت گرفت
گدای تو همه روی زمین به زیر نگین
کمین چشم تو را بنده ایم بهر خدای
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۲ - قصیده مصنوع ثانی در مدح سلطان یعقوب
پیش تن شب نشین تو بنشین
نیش تبش تبش بتن بین
پیشتنشتنشبنشینتبنشیننیشتبشتبشبتنبین
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۶
دو دل ربا که بلای دلند و آفت دین
دلم به غمزه آن رفت و دین به عشوهٔ این
یکی ز غایت عرفان گلیست پردهگشا
یکی ز عین حیا غنچه است پردهنشین
یکی به کام حریفان نموده خنده ز لب
[...]
میلی » دیوان اشعار » ترکیبات » در هجو جهانگیر گیلانی که امیرالامراء خان احمد میرزا بود،گفته
جماع داده و دیوانه خیز و پر شروشین
سگ تری نجسالعین کور، میر حسین
به چشم احوال او نیست نقطهٔ مردم
بدین مگر بتوان گفت چشم او را عین
بیاضش اینکه ندارد چو عین یک نقطه
[...]