فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
جهان را جز به چشم تو نبینم
تو باشی مایهٔ تخت و نگینم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۲ - بردن شاه موبد ویس را به دز اشکفت و صفت دز و خبر یافتن رامین از ویس
چو سنگینه دلم چه آهنینم
که گیتی را همی بی او ببینم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۲ - بردن شاه موبد ویس را به دز اشکفت و صفت دز و خبر یافتن رامین از ویس
درین سختی اگر من آهنینم
نمانم تا رخانت بازبینم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
نپندارم که روزی باز بینم
ترا شادان و بر تختت نشینم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
سزاوارم به هر دردی که بینم
چو گاوی را به دزداری گزینم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
اگرچه من به داغ او چنینم
همی خواهم که او را شاد بینم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۲ - پاسخ دادن ویس موبد را
اگر تا جاودان در وی نشینم
به دو دیده کنارش را نبینم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۸ - رفتن دایه به گوراب نزد رامین
به امید کسی تا کی نشینم
که او را با دگر کس جفت بینم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۱ - نامه اول در صفت آرزومندى و درد جدایى
به هجر اندر همین یک سود بینم
که از مرگ ایمنم تا من چنینم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۲ - نامهء دوم دوست را به یاد داشتن و خیالش را به خواب دیدن
کجا در عشق همواره چنینم
بدان شادم که در خوابت ببینم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۷ - نامهٔ هفتم اندر گریستن به جدایى و نالیدن به تنهایى
نخواهم روی صبرم را که بینم
بهل تا هم به بی صبری نشینم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۲ - مویه کردن ویس بر جدایى رامین
نکردم بد به کس تا نبینم
چرا اکنون ز بد روزی چنینم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل
ز بس خواری کشیدن چون زمینم
ز بس رنج آزمودن آهنینم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل
و لیکن من ز بیماری چنینم
نمانم زنده گر رویش نبینم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل
نه با آزادگان خرم نشینم
نه از خوبان یکی را برگزینم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۷ - آگاه شدن ویس از آمدن رامین
مرا بنمای رویت تا ببینم
که من از داغ روی تو چنینم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۳ - نالیدن ویس از رفتن رامین و از دایه چاره خواستن
ندانم چون کنم با که نشینم
به جای دوست در عالم که بینم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین
چرا در خیرگی چندین نشینم
چرا بیرون نیایم زین کمینم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید
تو خورشیدی و چون با تو نشینم
چراغ و شمع شاید گر نبینم
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۵۷
سر کوه بلند چندان نشینم
که لاله سر بر آره مو بچینم
الاله بیوفا بی بیوفا بی
نگار بیوفا چون مو گزینم