گنجور

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۵

 

روزی که رطب داد همی از پیشت

آن روز به جان خریدمی تشویشت

اکنون که دمید ریش چون حشیشت

تیزم بر ریش اگر ریم بر ریشت

سنایی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۴

 

گر باز بیایم به مراد خویشت

و اقبال رساند به من درویشت

چون حسن تو یک دم نگذارد پیشم

چون بخت به یک سو نروم از پیشت

سید حسن غزنوی
 

عطار » مختارنامه » باب دوازدهم: در شكایت از نفس خود » شمارهٔ ۲۶

 

ای عقلِ تو کرده مبتلای خویشت

از عقل، عَقیله هر زمانی بیشت

هر لحظه ز عقل، عَقْبَهای در پیشت

فریاد ز عقلِ مصلحت اندیشت

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۴) حکایت شه زاده که مرد سرهنگ بر وی عاشق شد

 

که تا چون نقش برخیزد ز پیشت

دهد نقاش مطلق قرب خویشت

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۴) حکایت فخرالدین گرگانی و غلام سلطان

 

بباید کرد غسل از خون خویشت

که تا آن سجده گاه آرند پیشت

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۷ - باز رفتن بسر قصّه

 

روش هرگه که برخیزد ز پیشت

نماند آگهی مویی زخویشت

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۷ - باز رفتن بسر قصّه

 

اگر بس خوش نیاید اسپ خویشت

جنیبت کش شود خورشید پیشت

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۰۲ - در ترک صفت صورت و یکتا بودن فرماید

 

بسی گفتی دلا با درد خویشت

نهی مرهم ولی بر جان ریشت

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۳ - در نشانی دادن جوهر حقیقت فرماید

 

همه مانند نقشی بود پیشت

اگرچه در برونت هست خویشت

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۷ - در صفات جزو و کل بهر نوع بر اسرار حقیقت فرماید

 

فنا شو تا بقا آید به پیشت

چرا تو ماندهٔ در کفر و کیشت

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید

 

از او خواه این زمان درمان ریشت

که داری درد و درمان هست پیشت

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید

 

چو با ایشان بگوئی راز خویشت

نهندت مرهمی بر جان ریشت

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند

 

فنا گرداندت از بود خویشت

بآخر او نهد مر جمله پیشت

عطار
 
 
۱
۲